باورم نمی شود

باورم نمی شود

که یک سال شده است

گفتم چه زود گذشت

دوستی گفت برایت

خوش گذشته انگار

چه کسی می گوید

اگر زود بگذرد خوش می گذرد

به زخم های تازه ام نگاه می کنم

به خودی که هنوز

به خود سابق برنگشته است

نگاه می کنم

آری باورم نمی شود

که سالی گذشته است و

هنوز نبودنت این چنین تازه است

نمی دانم این عادی شدنی

که می گویند چرا به سراغ

ما نمی آید

چرا این عادتی که

از او حرف می زنند

در خانه ما را نمی زند

آری باز هم می گویم

چه زود گذشت ...
دیدگاه ها (۷)

برو بمیربمیر بمیر بمیر بمیر بمیر تو لیاقت شونو نداری! فقط ب...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

ترک گناه به خاطر امام زماننیمه های شب یک انسانی بلند می‌شود ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط