گر تو امشب جامی از عرفان مهمانم کنی

گر تو امشب جامی از عرفان مهمانم کنی
در هوای عاشقی زارو پریشانم کنی

انقدر از عشق تو دیوانه می گردم که من
گر نباشی مرده ام بی سر،.وسامانم کنی

پرده بردار امشب از راز دل خود یار من
گرزمن پنهان کنی غمگین و نالانم کنی

زلفم امشب بد گره خورده به زلفت ای صنم
پس نکن بی مهری امشب تا که گریانم کنی

عشق امشب عاشقانه حلقه بر در می زند
رخ به رخ با ناز چشمانت چه خواهانم کنی

از ازل دیوانه روی چو ماهت بوده ام
بی وفا نازو کرشمه کم که تا انم کنی
دیدگاه ها (۱)

مـنغـرقِ تـوامنجـــــات نمـیخواهـم #...

گفتعشق رآ برایم معنا کنزیر لب آرام گفتم"چشمانت" ...

و شاید این بزرگ ترین اعتراف من باشدهمه شعرهایمتقلب بودهمه را...

با من بگو تا کیستی, مهری؟.......................... بگو, ماه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط