بچه که بودم

#

بچه که بودم
"پاییز"
با روپوش سرمه‌ای از راه می‌رسید.
بزرگ‌تر که شدم،
پسر هم‌سایه بود...
سربازی که اسمم را
توی کلاهش نوشته بود
مادرش می‌گفت:
گروه‌بان جریمه‌اش کرده که هفت شب کشیک بدهد.

آن وقت‌ها دوستت دارم را نمی‌گفتند،
کشیک می‌دادند!


ز
دیدگاه ها (۳)

باید در « ﺳﻨﺪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ » ﺩﺭﺝ ﺷﻮﺩ : ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ : ﺟﻔﺖ ﮔﯿﺮﯼ ﻧﯿﺴﺖ !ﺍﺯﺩ...

ریشه انسانها ، فهم آنهاست،یک سنگ به اندازه ای بالا می رود ، ...

درون هر شخصی که میشناسیشخصیتی هست که نمیشناسی "پس شش د...

‎امانـــــت دار هســتی؟؟‎خیــــال ‎دل سپردن‎ دارم....‎‌‌‌‌‌‌...

تاوان خوشبختی اینده ات را اکنون پس بده

#رویای #جوانی#پارت_۸خیلی خوشحال بودم که یکی دیگه تو گروهمون ...

چپتر ۱ _ دختر یتیمعصر بود. سایه دیوار های بلند و ترک خورده ی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط