ناگهان به شکل مسخرەای از همه چیز
ناگهان به شکل مسخرەای از همه چیز
جدا شدم
با آدمها که هستم،چه خوب باشند و چه بد
تمام احساساتم تعطیل و خسته می شوند
تسلیم می شوم..
مودبم..
سر تکان می دهم..
تظاهر می کنم که می فهمم،چون دوست ندارم کسی را برنجانم
این یکی از ضعف هایم است که بیشترین مشکل را برایم درست کرده
معمولا وقتی سعی می کنم با کسی مهربان باشم روحم چنان پاره پاره می شود
که به شکل ماکارونی در می آید
مهم نیست..
کرکرەی مغزم پایین می آید
گوش می کنم
جواب می دهم..
و آنها احمق تر از آن اند که بفهمند من
آنجا نیستم..
جدا شدم
با آدمها که هستم،چه خوب باشند و چه بد
تمام احساساتم تعطیل و خسته می شوند
تسلیم می شوم..
مودبم..
سر تکان می دهم..
تظاهر می کنم که می فهمم،چون دوست ندارم کسی را برنجانم
این یکی از ضعف هایم است که بیشترین مشکل را برایم درست کرده
معمولا وقتی سعی می کنم با کسی مهربان باشم روحم چنان پاره پاره می شود
که به شکل ماکارونی در می آید
مهم نیست..
کرکرەی مغزم پایین می آید
گوش می کنم
جواب می دهم..
و آنها احمق تر از آن اند که بفهمند من
آنجا نیستم..
۲.۸k
۲۴ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.