این بار حصار کلمات را میشکنم

این بار حصار کلمات را می‌شکنم
و دلم را به قاصدک‌های آواره می‌سپارم.
برای از تو گفتن نیازی به کلام نیست.
از تو که بگویم
اشکی بی‌بهانه از آسمان چشم‌هایم می‌بارد.
واژه‌ها در رگ سخنم می‌جوشد
و جملات در نوک قلم به رقص در می‌آیند و می‌نگارد،
می‌نویسد از غم و از دل تنگی‌ها
و این که هنوز دوستت دارم...
دیدگاه ها (۱)

دلبرا،پیش وجودتهمه خوبان عدمند...

‌نَسِپارم دل خود را،به کسی غیر از توتو شدی حافظِ دل، غیر نخو...

مرا با این بالش و این دو تا‌ملافه و این سه تا شکلات روی میزت...

سالهاست از یاد برده ام تو راو فراموش کرده ام خودم رااما هنوز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط