لطفا کپشن رو بخونید...
لطفا کپشن رو بخونید...
یادش بخیر
پدر بزرگم همیشه به مادر بزرگ میگفت:
خوب چه خبر؟
مادر بزرگ با لبخند میگفت:
خبر خیر سلامتی
سالها این برام سوال بود که چرا پدر بزرگ اینقدر میگه:
چه خبر؟
وقتی پدربزرگ عمرش رو به شما داد ...
سالها بعد بود که فهمیدم ...
چه خبر؟
یک اسم رمز یا یک چیز خیلی بالاتر از این حرفها بوده ...
از مادر بزرگ که سوال کردم جواب قشنگی داد ...
گفت :
پدربزرگت با گفتن و ابراز عشق همیشه مشکل داشت و بجای اون از جمله
چه خبر؟
استفاده میکرد و این راز سالها بین اونها بود و ما سالها بعد فهمیدیم...
چه خبر گفتن اونها چه معنای عمیق و عاشقانه ای داشته ...
اونهایی که حیا داشتن از گفتن دوست دارم و قربون صدقه رفتن جلوی حتی نوه هاشون.
متن از:
https://wisgoon.com/METANOIA_POEM
یادش بخیر
پدر بزرگم همیشه به مادر بزرگ میگفت:
خوب چه خبر؟
مادر بزرگ با لبخند میگفت:
خبر خیر سلامتی
سالها این برام سوال بود که چرا پدر بزرگ اینقدر میگه:
چه خبر؟
وقتی پدربزرگ عمرش رو به شما داد ...
سالها بعد بود که فهمیدم ...
چه خبر؟
یک اسم رمز یا یک چیز خیلی بالاتر از این حرفها بوده ...
از مادر بزرگ که سوال کردم جواب قشنگی داد ...
گفت :
پدربزرگت با گفتن و ابراز عشق همیشه مشکل داشت و بجای اون از جمله
چه خبر؟
استفاده میکرد و این راز سالها بین اونها بود و ما سالها بعد فهمیدیم...
چه خبر گفتن اونها چه معنای عمیق و عاشقانه ای داشته ...
اونهایی که حیا داشتن از گفتن دوست دارم و قربون صدقه رفتن جلوی حتی نوه هاشون.
متن از:
https://wisgoon.com/METANOIA_POEM
۱۰.۸k
۱۵ مهر ۱۴۰۰