پارت 16 فصل 2 راهیه بهشت
پارت 16 فصل 2 راهیه بهشت
جیهوپ ویو
ا/ت : اتاقت که همونه عوض نشده
جیهوپ : خب چیزه میخواستم بیای اینجا
بهم خندید
ا/ت : پس که اینطور
جیهوپ : هوم....خب مگه چیه
ا/ت : هیچی
.......................
جیهوپ : آره من این کارو کردم
ا/ت : پس تو بودی
جیهوپ : هوم
ا/ت : اون مرده خب توی مرحله آخر که دهنش پاره شده بود اون که مُرد خیلی خوشحال شدم چون داشت به جاهای باریک کشیده میشد که یهو از حال رفت تو خوشحالم کردی
جیهوپ : داشت زیاده روی میکرد قانون بازی اجازه نمیداد این کارو بکنه
ا/ت : این بازی بلاخره عادلانه شد
بهش خندیدم
خوابیده بودیم روی تخت سرمو گزاشتم روی سینش صدای قلبشو میشنیدم از اون موقعی که اومدیم اینجا توی همین موقعیتیم کلی با هم حرف زدیم ( چیه فکر نمیکردید اینطوری بشه نه؟ منحرف نشید 😂😂)
موهامو نوازش میکرد نسیم خنکی که از پنجره میومد خیلی حالمو بهتر میکرد
جیهوپ : ا/ت
ا/ت : بله
جیهوپ : یه سوال بپرسم؟
ا/ت : البته
جیهوپ : تو به من اعتماد داری؟
ا/ت : معلومه که دارم چرا اینو پرسیدی؟
جیهوپ : هیچی فقط سوال شده بود
پاشدم بهش نگاه کردم
ا/ت : راستشو بگو
بهم نگاه کرد
جیهوپ : خب
کامل پاشدم نشستم روی تخت
ا/ت : چیشده جیهوپ
نیم خیز رو تخت نشست
جیهوپ : ا/ت یه چیزی هست که باید بهت بگم
ا/ت : اینو فهمیدم چه اتفاقیافتاده؟
جیهوپ : خب یکی هست که چیزه
ا/ت : خب
جیهوپ : اون منو دوست داره
بهش خیره شده بودم
ا/ت : کی؟
جیهوپ : سَندی همونی که
ا/ت : امروز نامه دعوتو اورد
جیهوپ : میشناسیش؟
ا/ت : امروز آشنا شدیم موقع دادن نامه با هم آشنا شدیم
جیهوپ : اون همونه
ا/ت : تو چی؟ تو هم ... دوسش داری؟
جیهوپ : معلومه که نه من تورو دوست دارم فقط خواستم بگم که بدونی چون اونم تو جشن هست
ا/ت : .....
جیهوپ : اینطوری نکن دیگه تقصیر من نیست که
ا/ت : نه معلومه تقصیر تو نیست من فقط خستم همین
جیهوپ : مطمعنی؟
ا/ت : هوم
بهم لبخند زد خیلی مهربونه
جیهوپ : باشه
به ساعت نگاه کردم 5 دقیقه به 9 بود سریع خواستم بلند شم که از رو تخت افتادم
جیهوپ : ا/ت خوبی ؟ چی شد؟
ا/ت : آخ خوبم دیر شده ساعت 9 باید اونجا باشیم سریع دوییدم سمت در
جیهوپ : هی ا/ت وایسا
وایسادم برگشتم سمتش
ا/ت : چیشده
روبروم وایساد
جیهوپ : یه چیزی رو یادت رفت
ا/ت : چی؟
جیهوپ : خب چیز دیگه
بهش خندیدم که خندید
ا/ت : بعد میگی من شیطونم بفرما
جیهوپ : خب
لپشو بوس کردم و فرار کردم
جیهوپ : هی اما این قرارمون نبود
ا/ت : شب میبینمت
جیهوپ : آره میبینمت
ای خدا بعد میگه من شیطون نیستم کاملا معلومه
رفتم سمت عمارت وقتی رسیدم رفتم داخل یه دوش گرفتم اومدم بیرون لباسامو پوشیدم و به سمت محل مهمونی رفتم
وقتی رسیدم روی زمین وایسادم تا من رسیدم جیهوپم رسید هر دومون بهم خیره بودیم
جیهوپ ویو
ا/ت : اتاقت که همونه عوض نشده
جیهوپ : خب چیزه میخواستم بیای اینجا
بهم خندید
ا/ت : پس که اینطور
جیهوپ : هوم....خب مگه چیه
ا/ت : هیچی
.......................
جیهوپ : آره من این کارو کردم
ا/ت : پس تو بودی
جیهوپ : هوم
ا/ت : اون مرده خب توی مرحله آخر که دهنش پاره شده بود اون که مُرد خیلی خوشحال شدم چون داشت به جاهای باریک کشیده میشد که یهو از حال رفت تو خوشحالم کردی
جیهوپ : داشت زیاده روی میکرد قانون بازی اجازه نمیداد این کارو بکنه
ا/ت : این بازی بلاخره عادلانه شد
بهش خندیدم
خوابیده بودیم روی تخت سرمو گزاشتم روی سینش صدای قلبشو میشنیدم از اون موقعی که اومدیم اینجا توی همین موقعیتیم کلی با هم حرف زدیم ( چیه فکر نمیکردید اینطوری بشه نه؟ منحرف نشید 😂😂)
موهامو نوازش میکرد نسیم خنکی که از پنجره میومد خیلی حالمو بهتر میکرد
جیهوپ : ا/ت
ا/ت : بله
جیهوپ : یه سوال بپرسم؟
ا/ت : البته
جیهوپ : تو به من اعتماد داری؟
ا/ت : معلومه که دارم چرا اینو پرسیدی؟
جیهوپ : هیچی فقط سوال شده بود
پاشدم بهش نگاه کردم
ا/ت : راستشو بگو
بهم نگاه کرد
جیهوپ : خب
کامل پاشدم نشستم روی تخت
ا/ت : چیشده جیهوپ
نیم خیز رو تخت نشست
جیهوپ : ا/ت یه چیزی هست که باید بهت بگم
ا/ت : اینو فهمیدم چه اتفاقیافتاده؟
جیهوپ : خب یکی هست که چیزه
ا/ت : خب
جیهوپ : اون منو دوست داره
بهش خیره شده بودم
ا/ت : کی؟
جیهوپ : سَندی همونی که
ا/ت : امروز نامه دعوتو اورد
جیهوپ : میشناسیش؟
ا/ت : امروز آشنا شدیم موقع دادن نامه با هم آشنا شدیم
جیهوپ : اون همونه
ا/ت : تو چی؟ تو هم ... دوسش داری؟
جیهوپ : معلومه که نه من تورو دوست دارم فقط خواستم بگم که بدونی چون اونم تو جشن هست
ا/ت : .....
جیهوپ : اینطوری نکن دیگه تقصیر من نیست که
ا/ت : نه معلومه تقصیر تو نیست من فقط خستم همین
جیهوپ : مطمعنی؟
ا/ت : هوم
بهم لبخند زد خیلی مهربونه
جیهوپ : باشه
به ساعت نگاه کردم 5 دقیقه به 9 بود سریع خواستم بلند شم که از رو تخت افتادم
جیهوپ : ا/ت خوبی ؟ چی شد؟
ا/ت : آخ خوبم دیر شده ساعت 9 باید اونجا باشیم سریع دوییدم سمت در
جیهوپ : هی ا/ت وایسا
وایسادم برگشتم سمتش
ا/ت : چیشده
روبروم وایساد
جیهوپ : یه چیزی رو یادت رفت
ا/ت : چی؟
جیهوپ : خب چیز دیگه
بهش خندیدم که خندید
ا/ت : بعد میگی من شیطونم بفرما
جیهوپ : خب
لپشو بوس کردم و فرار کردم
جیهوپ : هی اما این قرارمون نبود
ا/ت : شب میبینمت
جیهوپ : آره میبینمت
ای خدا بعد میگه من شیطون نیستم کاملا معلومه
رفتم سمت عمارت وقتی رسیدم رفتم داخل یه دوش گرفتم اومدم بیرون لباسامو پوشیدم و به سمت محل مهمونی رفتم
وقتی رسیدم روی زمین وایسادم تا من رسیدم جیهوپم رسید هر دومون بهم خیره بودیم
۱۷۳.۰k
۰۶ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.