شبی بردفترقلبم کشیدم ردپایت را

, شبی بردفترقلبم کشیدم ردپایت را،
کشیدم طرح زیبای غروب چشمهایت را،

کنارهاله چشمت کشیدم عکس یک دریا،
کشیدم روی امواجش حضور آشنایت را،

وآن شب با دلی لبریز از آوار دلتنگی،
زدم فریاد در ساحل:"دلم دارد هوایت را
دیدگاه ها (۱۳)

. صدایت را میبوسم...و دلتنگیها به همین سادگی تمام میشوند...ا...

. خودم را میشناسم خودخواه نیستم مغرورم جایی که مرا نمیخواهند...

. من خریدار نگاه خسته ات هستم هنوزبا همان شوریدگی دیوانه ات ...

خواستم پنجره را باز کنم گفتی نهجای ِ مهتاب تو را ناز کنم گفت...

#طلوعِ‌چشمهایت...به خیالم می‌روی و از یاد خواهم برد نگاه ملی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط