دیر آمدی و دست گذاشتیروی حرف هایی که گفته نمی شوند؛حرف هایی که حالایک برآمدگیِ بزرگ روی گلویم شده اند یک بغضِ سر بسته ؛که نه چشم ها بازشان می کند،نه لب ها !دیر آمدی ...