اندکیتفکر

#اندکی_تفکر

آرایشگر گفت: #عروس_خانوم! دیگه کارت تموم شده.
آقا #داماد هم که بالا،دم در منتظره. ان شاءالله #خوشبخت شی.بلند شد.
می‌دانست #مرد زندگی‌اش از معطلی خیلی خوشش نمی‌آید.
به خواهرش گفت: چادرم کو؟
و خواهرش #چادر_سفیدی را سرش انداخت.
دست گرفت به چادر و دور صورتش، به آرامی لبه‌های #چادر را مرتب کرد.
آرایشگر گفت: خیلی خب دیگه! #موهاتو خراب کردی که دختر! یه #ذره شل‌تر بگیر .
وقتی می‌گم #شنل کرایه کن، برای همینه دیگه…
رو کرد به آرایشگر و گفت: من نگران #آخرتم بیشتر از موهام هستم.
#موهام خراب بشه ، بهتر ازینه که یه عمر زندگی و آخرتم خراب بشه
دیدگاه ها (۱)

#چشمانت را امشب نبنداردیبهشت از راه خواهد رسیداین #ماه_عاشق ...

‌ : ):بین #خودمان باشد !#هر شبدور از #چشم دیگران#عکست را در ...

‌ در فرهنگ ایرانی اسلامی بهترین مونس انسان کتاب بود . متاسفا...

روزی پنج بار صدات می کنهکه فقط پنج دقیقه باهاش حرف بزنی!ولی ...

#دوپارتی#هیونجین #درخواستی اخرثقتی شب عروسی... ویو ات ساعت ت...

#بزرگترین_آرزوP51اون مرد تو دلش آشوب ها به پا بود...نگرانی‌ه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط