حالا که رفته ایبیا

حالا که رفته ای،بیا
بیا برویم
بعد مرگت قدمی بزنیم
ماه را بیاوریم
و پاهامان را تا ماهیان رودخانه دراز کنیم
بعد
موهایت را از روی لب هایت بزنم کنار
بعد
موهایت را از روی لب هایت بزنم کنار
بعد
موهایت را از روی لب هایت...
لعنتی
دستم از خواب بیرون مانده است...
دیدگاه ها (۱)

گاهی دلم هیچ چیز نمی خواهدجز گپ ریز ریز با مادرمهی من حرف بز...

نه!نمی خواستم رها شوم در بهارمی خواستم تکه ای از آن شومتکه ا...

دوست داشتن آدم را سرسخت می کنداین را آنهایی می گویند که تو ر...

آن که میداند چه میگویم...کجاست!!

فیک شاهزاده من

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

این آخرین بار است که آبادی تمام شهر ها را درون چشم هایت میبی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط