زن و شوهری از زندگی خسته شدند و تصمیم گرفتند با هم خودکشی
زن و شوهری از زندگی خسته شدند و تصمیم گرفتند با هم خودکشی کنند. با هم با بالای برج بلندی رفتند و مرد گفت تا ۳ میشماریم و با هم میپریم.
تا ۳ شمردند و زن پرید ولی مرد
. مرد با لبخند سقوط زن را نگاه میکرد که ناگهان چتر نجات زن باز شد ، و در حالی که با آرامش در حال فرود بود میگفت :
بی شرف دروغگو مگر پات به خونه نرسه میدونم چیکارت کنم!
اینو گفتم تا بدونید مرد هرچقدرم مارمولک باشه به پای زن نمیرسه!
تا ۳ شمردند و زن پرید ولی مرد
. مرد با لبخند سقوط زن را نگاه میکرد که ناگهان چتر نجات زن باز شد ، و در حالی که با آرامش در حال فرود بود میگفت :
بی شرف دروغگو مگر پات به خونه نرسه میدونم چیکارت کنم!
اینو گفتم تا بدونید مرد هرچقدرم مارمولک باشه به پای زن نمیرسه!
- ۳۳۷
- ۲۴ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط