آرام باش عزیز من ،
آرام باش عزیز من ،
آرام باش
حکایتِ دریاست زندگی
گاهی درخشش آفتاب،
برق و بوی نمک،
شادمانی
گاهی هم فرو میرویم،
چشمهای مان را میبندیم،
همه جا تاریکی است
آرام باش عزیز من
آرام باش
دوباره سر از آب بیرون می آوریم
و تلالو آفتاب را می بینیم
زیر بوته ای از برف
که این دفعه
درست از جایی که تو دوست داری،
طالع می شود...
شمس_لنگرودی
آرام باش
حکایتِ دریاست زندگی
گاهی درخشش آفتاب،
برق و بوی نمک،
شادمانی
گاهی هم فرو میرویم،
چشمهای مان را میبندیم،
همه جا تاریکی است
آرام باش عزیز من
آرام باش
دوباره سر از آب بیرون می آوریم
و تلالو آفتاب را می بینیم
زیر بوته ای از برف
که این دفعه
درست از جایی که تو دوست داری،
طالع می شود...
شمس_لنگرودی
۳.۰k
۲۱ خرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.