قایقی خواهم ساخت

قایقی خواهم ساخت
خواهم انداخت به آب
دور خواهم شد از این خاک غریب
که در آن هیچ کسی نیست که در بیشه عشق
قهرمانان را بیدار کند.


قایق از تور تهی
و دل از آرزوی مروارید
همچنان خواهم راند
نه به آبی ها دل خواهم بست
نه به دریا ـ پریانی که سر از آب به در می آرند
و در آن تابش تنهایی ماهی گیران
می فشانند فسون از سر گیسوهاشان
همچنان خواهم راند


پشت دریاها شهری است
که در آن پنجره ها رو به تجلی باز است
بام ها جای کبوتر هایی است
که به فواره هوش بشری می نگرند
دست هر کودک ده ساله شهر شاخه معرفتی است


مردم شهر به یک چینه چنان می نگرند
که به یک شعله ‘ به یک خواب لطیف
خاک‘ موسیقی احساس تو را می شنود
و صدای پر مرغ مرغان اساطیر می آید در باد


پشت دریاها شهری است
که در آن وسعت خورشید به اندازه چشمان سحرخیزان است
شاعران وارث آب و خرد و روشنی اند.



پشت دریاها شهری است
قایقی باید ساخت.


#سهراب سپهری
دیدگاه ها (۳)

وقتی پشت سر پدرت از پله ها میای پایین و میبینی چقدر آهسته می...

دخـتــَــر کـه بــاشیمیـدونـی اَوّلــــیـن عِشــق زنـدگیـتــ...

مامان یعنی تو احتیاج داری به کسی که همیشه کنارت باشد و تو رو...

به سـوی او قـدمی برداریـم ... ▶آتشی که نمی سوزاند " ابراهیم ...

قایقی خواهم ساخت،خواهم انداخت به آب.دور خواهم شد از این خاک ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط