ماه پوشیده به سمت تو سرورویش را
ماه پوشیده به سمت تو سرورویش را
دشت برداشته از منظره آهویش را
موجها سرد و خجالت زده بر میگردند
که ندارند کمی پیچ و خم مویش را
همه هم دست که من سوی تو را گم بکنم
مانده ام روی تو را در چه تجسم بکنم
گفته بودی که دلم تا بتپد می مانی
چتر برداشتی و رفتی از این بارانی
ای که در زندگیم غیر تو یک سطر نبود
یعنی این خانه به اندازه ی یک چتر نبود ؟
بی تو از مـَـردم این شهر تنفر دارم
من از آن کوچه ی بن بست ، دلی پـُـر دارم
های ، همبستر پر روزترین شبهایم
سنگ و چوب اند بدون تو مخاطب هایم
لبت آتش که نه ، آتش که نه ، آتشکده ای
اصلن آتشکده را با لبت آتش زده ای
ولی آتش که نباید به کسی زل بزند
از سر عمد به دنیای کسی پل بزند
زندگی سوخته در شعله ای از هـُـرم تنت
محتوای غزلی ریخته در فــُُـرم تنت
کاش برگردی و در رو به تو آغاز شود
که به این شعر اگر پای لبت باز شود
#عظیم_زارع
دشت برداشته از منظره آهویش را
موجها سرد و خجالت زده بر میگردند
که ندارند کمی پیچ و خم مویش را
همه هم دست که من سوی تو را گم بکنم
مانده ام روی تو را در چه تجسم بکنم
گفته بودی که دلم تا بتپد می مانی
چتر برداشتی و رفتی از این بارانی
ای که در زندگیم غیر تو یک سطر نبود
یعنی این خانه به اندازه ی یک چتر نبود ؟
بی تو از مـَـردم این شهر تنفر دارم
من از آن کوچه ی بن بست ، دلی پـُـر دارم
های ، همبستر پر روزترین شبهایم
سنگ و چوب اند بدون تو مخاطب هایم
لبت آتش که نه ، آتش که نه ، آتشکده ای
اصلن آتشکده را با لبت آتش زده ای
ولی آتش که نباید به کسی زل بزند
از سر عمد به دنیای کسی پل بزند
زندگی سوخته در شعله ای از هـُـرم تنت
محتوای غزلی ریخته در فــُُـرم تنت
کاش برگردی و در رو به تو آغاز شود
که به این شعر اگر پای لبت باز شود
#عظیم_زارع
- ۳.۵k
- ۲۱ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط