Maryam
Maryam
ای طبیبِ این دل شیداییام! حالی بپرس
ای دلیل اینهمه رسواییام! حالی بپرس
از فراقت بس چکید اشکم به روی گونهها
گونهها شد بستر دریاییام، حالی بپرس
دل ز دیده شرم باید بیامان، بس بیامان
ای امید رجعت بیناییام! حالی بپرس
گوشهی عزلت نشستن تا به کی بی روی تو!
ای رفیق خلوت تنهاییام! حالی بپرس
سر به بالین میگذارم تا تو را بینم به خواب
ای خیالت همچنان لالاییام! حالی بپرس
خود ز مجنون بردهای هم شهرت و آوازه بیش
در طلب من هم که خود لیلاییام، حالی بپرس
دیگرم طاقت نمانده، بی توام بیاعتبار
از من و از این سرِ سوداییام حالی بپرس
ای طبیبِ این دل شیداییام! حالی بپرس
ای دلیل اینهمه رسواییام! حالی بپرس
از فراقت بس چکید اشکم به روی گونهها
گونهها شد بستر دریاییام، حالی بپرس
دل ز دیده شرم باید بیامان، بس بیامان
ای امید رجعت بیناییام! حالی بپرس
گوشهی عزلت نشستن تا به کی بی روی تو!
ای رفیق خلوت تنهاییام! حالی بپرس
سر به بالین میگذارم تا تو را بینم به خواب
ای خیالت همچنان لالاییام! حالی بپرس
خود ز مجنون بردهای هم شهرت و آوازه بیش
در طلب من هم که خود لیلاییام، حالی بپرس
دیگرم طاقت نمانده، بی توام بیاعتبار
از من و از این سرِ سوداییام حالی بپرس
۲.۲k
۱۲ آبان ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.