رو بخار پنجره یه لبخند بکش دودیقه بعد اشکشو میبینی

[-رو بُخار پنجره یه لبخند بکش دودیقه بعد اشکشو میبینی!
هوآی روزآم وقتـی نیستـی♡
و تو هیچ نمیدانی
در این شهرِ شلوغ ،
هزار بار جانم به لبم رسید
وقتی غریبه های هم نامت را صدا میکردند
و هیچکدامشان نه تو بودی و نه حتی شبیهَت ،
عزیز جانم ،
دل ، شلوغی شهر نمیداند چیست
میگردد و میگردد و بهانه ای برای تنگ شدن پیدا میکند ...💙
سـه شنـبہ ساعت ۱۲:۳۰
_Mana-Mohamad_
دیدگاه ها (۱۷۱)

معجـــــزه جان !چقدر حیف که نمی شود اسمت رامیان این سطرها بی...

💞 نقاش اگر بودم "تو" را در آغوش می‌کشیدم...💞 خدا نیستم...

_نمیـترسی؟!+از چی؟_از مـرگ:)+تو فـکر میکنی من الانم زنـدم؟!م...

وسط پـی ام دآدن و گفتن دوست دآرم بهش یهـو بـی هوآ اسم یـه آه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط