من تو را در تپش قلب خودم يافته ام
من تو را در تپش قلب خودم يافته ام
روح احساس تو را در نفسم يافته ام
تو همان موج غريبى كه به درياى دلم
متلاطم تر از امواج خزر يافته ام
تو همان خلوت دنجى كه در نگاهت من
آرامش و لطف و صفاى ابدى يافته ام
من دراين غربت خودخواسته خواهم پوسيد
درد تو با همه دورى كه به جان يافته ام
تو همان حس خوش سكر شرابى كه ترا
بعد يك عمر غريبى ، به وطن يافته ام
بربودى دل و دين اين هنر توست ولى
من كه دل در گرو مهر خودت يافته ام
روح احساس تو را در نفسم يافته ام
تو همان موج غريبى كه به درياى دلم
متلاطم تر از امواج خزر يافته ام
تو همان خلوت دنجى كه در نگاهت من
آرامش و لطف و صفاى ابدى يافته ام
من دراين غربت خودخواسته خواهم پوسيد
درد تو با همه دورى كه به جان يافته ام
تو همان حس خوش سكر شرابى كه ترا
بعد يك عمر غريبى ، به وطن يافته ام
بربودى دل و دين اين هنر توست ولى
من كه دل در گرو مهر خودت يافته ام
۵.۳k
۲۹ مهر ۱۴۰۲