تو مه و سال کمر بسته به آزار منی

تو مه و سال کمر بسته به آزارِ منی...

من ، شب و روز جگر خسته ز آزارِ توام

#سنایی
دیدگاه ها (۱)

دائما یکسان نباشد حال دوران، غم مخور#حافظ

زِ پیشم می روی امّا ، مهیّا کن مزارم را...که بعد از رفتنت جا...

لحظه ی بغض نشد حفظ کنم چشمم رادر دل ابر ، نگهداریِ باران سخت...

چه گویمت که تو خود با خبر ز حال منیچو جان، ‌نهان شده در جسم ...

‌«تو در ضمیر منیچگونه از تو گریزمکه ناگزیر منیتمام هستیم از ...

‍  🌙کاش امشب یک قراری داشتیم ...بی تو حتــی واژه ها گم می شو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط