یکیو دوست داشتم

یکیو دوست داشتم
اونقدر بهش فکر کردم
که تصوری که ازش داشتم
از خود واقعیش سبقت گرفت
بعدها..
دیگه خودشو دوست نداشتم
تصور ذهنی خودمو دوست داشتم!
دیدگاه ها (۱)

بیچاره دلی که ماند بی‌تو...

‏خیلی چیزها گفته نمی شوندمگر با سکوت.ازدمیر آصاف

حال ما خوش بودهمچون پرندگانی بی سرپناهکه روی سیم های برق عشق...

می‌دانی؟ در تنهایی نیست که دلتنگ تو می‌شوم. بلکه در جمع این‌...

ñęw póşt Frôm àşhä༺༺༺༺༺🐰༻༻༻༻༻༻درؤد خؤشگلأم!..:: 🪽حالمحال اهن...

#پارت۳ رمان اگه طُ نباشی یکی دیگه منم لباسا رو پوشیدم و یه آ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط