پارت بیستم
پارت بیستم
#اگه_میتونی_عاشقم_کن
مگی: پاشو خابالو مسابقه داره شروع میشه من مطمئنم تو این یکی دیگه میبری
_ب این زودی؟
مگی: زود نیس که ساعت ۱۲ ظهره تو یکم خابالویی پاشو...پاشو برامون برقص حال کنیم
عاشق رقصیدن بودم یادمه از کلاس دوم توی خونه برای خودم میرقصیدم و یه جورایی از اون موقع تاحالا سابقه رقص دارم و از ۱۲ سال پیش که تازه با مگی آشنا شده بودم همیشه باهم میرقصیدیم و بعضی وقتا من رقص یاد اون میدادم...با مگی رفتیم پیش بقیه بچه ها که تو اتاق داشتن لباساشونو انتخاب میکردن
راهور: وای من اون لباس هندیه رو میخوام
سانا: واو این لباس چقد به رقصم میاد
مگی: این لباس خوبه ا.ت؟
_چه رقصیو میری؟
مگی: رقص باله
_آره خیلی خوبه
سوفیا: لوازم ارایشای مخصوص کجاست؟
راهور: اتاق بغلی
مگی: وااوو این لباس چقد قشنگه...ا.ت بیا ببین چی برات پیدا کردم...انگار برا تو ساخته شده
_وای آره چ نازه
هر کی ب اتاق پرو خودش رفت
لباس و پوشیدم، مگی راست میگفت انگار واقعا ب تن من دوختنش.. بعد پوشیدن لباس موهامو که لَخت بود و تا روی باس*نم میرسید رو باز گذاشتم و ی رژ قرمز جیغ و یکم سایه قهوه ایی و ی خط چشم نازک کشیدم بعدش از اتاق پرو اومدم بیرون و رفتم جلو اینه یکم خودمو برانداز کردم و یه بوس برا خودم فرستادم توی آینه و گفتم
_کیه که تورو نخاد عروسک
مگی: اعتماد ب سقف😑
_اوه تو اینجایی..وای چقد خوشگل شدی
مگی: ن ب خوشگلی بعضیا
_گمشو بابا..بیا بندای لباسمو ببند
مگی اومد پشتم و بندای لباسمو بست در این حین سوفیا اومد تو و با دیدن من چشماش گرد شد ولی ظاهرشو حفظ کرد و گفت
#اگه_میتونی_عاشقم_کن
مگی: پاشو خابالو مسابقه داره شروع میشه من مطمئنم تو این یکی دیگه میبری
_ب این زودی؟
مگی: زود نیس که ساعت ۱۲ ظهره تو یکم خابالویی پاشو...پاشو برامون برقص حال کنیم
عاشق رقصیدن بودم یادمه از کلاس دوم توی خونه برای خودم میرقصیدم و یه جورایی از اون موقع تاحالا سابقه رقص دارم و از ۱۲ سال پیش که تازه با مگی آشنا شده بودم همیشه باهم میرقصیدیم و بعضی وقتا من رقص یاد اون میدادم...با مگی رفتیم پیش بقیه بچه ها که تو اتاق داشتن لباساشونو انتخاب میکردن
راهور: وای من اون لباس هندیه رو میخوام
سانا: واو این لباس چقد به رقصم میاد
مگی: این لباس خوبه ا.ت؟
_چه رقصیو میری؟
مگی: رقص باله
_آره خیلی خوبه
سوفیا: لوازم ارایشای مخصوص کجاست؟
راهور: اتاق بغلی
مگی: وااوو این لباس چقد قشنگه...ا.ت بیا ببین چی برات پیدا کردم...انگار برا تو ساخته شده
_وای آره چ نازه
هر کی ب اتاق پرو خودش رفت
لباس و پوشیدم، مگی راست میگفت انگار واقعا ب تن من دوختنش.. بعد پوشیدن لباس موهامو که لَخت بود و تا روی باس*نم میرسید رو باز گذاشتم و ی رژ قرمز جیغ و یکم سایه قهوه ایی و ی خط چشم نازک کشیدم بعدش از اتاق پرو اومدم بیرون و رفتم جلو اینه یکم خودمو برانداز کردم و یه بوس برا خودم فرستادم توی آینه و گفتم
_کیه که تورو نخاد عروسک
مگی: اعتماد ب سقف😑
_اوه تو اینجایی..وای چقد خوشگل شدی
مگی: ن ب خوشگلی بعضیا
_گمشو بابا..بیا بندای لباسمو ببند
مگی اومد پشتم و بندای لباسمو بست در این حین سوفیا اومد تو و با دیدن من چشماش گرد شد ولی ظاهرشو حفظ کرد و گفت
۳.۶k
۲۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.