حجاب
حجاب...
دختربا نازبه خداگفت:
چطور زيبا می آفرينی ام و انتظار داری خود را برای همگان آراسته نكنم؟
خدا گفت:بنده ی من!تو را فقط برای خودم آفريدم
دخترك،پشت چشمی نازك كرد و گفت:خدا كه بخل نمی ورزد،بگذار آزاد باشم
خدا چادر را به دخترك هديه داد
دخترك با بغض گفت:با اين
اينطور كه محدودترم
اصلا می خواهی زندانی ام كنی؟يعنی اسير اين چادر مشكی شوم ؟؟؟؟
خدا قاطع جواب داد:بدون چادر،اسير نگاه های آلوده خواهی شد...
هر چيز قيمتی را كه در دسترس همه نمی گذارند.تو جواهری
دخترك با غم گفت:آخر...آخر
آنوقت ديگر كسی مرا دوست نخواهد داشت.نه نگاهی به سمت من خواهد آمد و نه كسی به من توجه ميكند...
خدا عاشقانه جواب داد:من خريدار توام...
منم كه زود راضی می شوم و نامم سريع الرضاست...
آدميانند و هزاران نوع سليقه
هرطور كه بپوشی و بيارايی باز هم از تو راضی نمی شوند
اصلا مگر تو فقير نگاه مردمی
آن نگاه ها
دختربا نازبه خداگفت:
چطور زيبا می آفرينی ام و انتظار داری خود را برای همگان آراسته نكنم؟
خدا گفت:بنده ی من!تو را فقط برای خودم آفريدم
دخترك،پشت چشمی نازك كرد و گفت:خدا كه بخل نمی ورزد،بگذار آزاد باشم
خدا چادر را به دخترك هديه داد
دخترك با بغض گفت:با اين
اينطور كه محدودترم
اصلا می خواهی زندانی ام كنی؟يعنی اسير اين چادر مشكی شوم ؟؟؟؟
خدا قاطع جواب داد:بدون چادر،اسير نگاه های آلوده خواهی شد...
هر چيز قيمتی را كه در دسترس همه نمی گذارند.تو جواهری
دخترك با غم گفت:آخر...آخر
آنوقت ديگر كسی مرا دوست نخواهد داشت.نه نگاهی به سمت من خواهد آمد و نه كسی به من توجه ميكند...
خدا عاشقانه جواب داد:من خريدار توام...
منم كه زود راضی می شوم و نامم سريع الرضاست...
آدميانند و هزاران نوع سليقه
هرطور كه بپوشی و بيارايی باز هم از تو راضی نمی شوند
اصلا مگر تو فقير نگاه مردمی
آن نگاه ها
- ۸۰۰
- ۱۰ آذر ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط