برای ماندنش به خدا التماس کردم از خدا خواستم از حمایت ما

برای ماندنش به خدا التماس کردم از خدا خواستم از حمایت ما رو بر نگرداند

که من بی او هیچم نیمه شب ها برایش دعا کردم

اه کشیدم ولی او رفت و خدا گریه هایم را نشنید و ندید و دعا هایم را نشنید و مورد اجابت قرار نداد

و او را برد و ان زمان بود که من از همه و هر چه داشتم بریدم و های های گریستم و او رفت

و من فقط ناظر رفتن او بودم رفتنی که هیچ امیدی به بازگشت ان ندارم ونخواهم داشت و

امروز من او را برای همیشه از دست داده ام نه می توانم او را حس کنم

و نه در آغوش بگیرم او رفت گر چه برایم همیشه ماندگار است
دیدگاه ها (۳)

نگاه تو سيب است و من نيوتني بيچاره بي خواب از کشف جاذبه

۲ ﺳﺎﻋﺘﻪ ﺍﺯ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺻﺪﺍﯼ ﻗﺎﺭ ﻗﺎﺭ ﻣﯿﺎﺩ… ﺩﺍﺩﺍﺷﻢ ﻣﯿﮕﻪ ﺻﺪﺍﯼ ﮐﻼﻏﻪ؟ ﻣ...

take time to dream it is hitching your wagon to a star tak...

بعضی وقتها عقل آدم یه چیز میگه و دلش یه چیز دیگه ! اصلاً هر ...

ساعت از نیمه شب گذشته . مایکی به نامه ای که دختر نوشته بود خ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط