اردیبهشت سال 95، در مراسم یادواره شهدا ، آقای سلیمانی را
اردیبهشت سال 95، در مراسم یادواره شهدا ، آقای سلیمانی را دیدم.گفتم سردار! اون متن "یاران همه رفتند، افسوس که جا مانده منم" که توی فلان مصاحبه ات خوانده بودی رو از کجا آورده بودی؟(
یک مصاحبه قدیمی از ایشان دیده بودم که در آن کلمات شعرگونه ای را خوانده بودند با این مضمون:
یاران همه رفتند، افسوس که جا مانده منم
حسرتا این گل خارا، همه جا رانده منم
پیر ره آمد و طریق رفتن آموخت
آنکه نا رفته و جا مانده منم)
خندید. گفت:چطور؟؟
فاتحانه گفتم چون نه وزن داره نه ردیف نه قافیه!
حالا نوبت او بود که پاتک بزند.دست گذاشت روی شانه ام و گفت:شعر اصلی ما در میدان جنگ است!وزن ما روی سینه دشمن! ردیف ما صف بچه های رزمنده! قافیه ما فریاد الله اکبراست!
بعد رو کرد و با بقیه گپ زد و من مبهوت از این حاضر جوابی او بودم که پاتک توی پاتک زد و ناگهان رو کرد به من و گفت:خدا کنه شهید بشم و تو برام شعر با وزن و قافیه بگی!
هیچی دیگه!
از اردیبهشت 95 تا دی ماه 98 راه دوری نبود! سردار!
این هم آن شعری که سفارش دادی!
7 صبح جمعه 13 دی از شهادتت خبردار شدم.معطل نکردم و همان آن شروع کردم به سرودن این شعر! تو هم معطل نکن!دعا کن ما هم با شهادت بیاییم پیشت!
قسم به سرخی انگشتر سلیمانی
به مرگ دیو! شهیدا تو زنده می مانی
چه پادگان تو ای عشق خاک بی مرزیست
صفوف پاکی و افغان، عراقی، ایرانی
به دشمنان تو چشاندی همیشه طعم ترس
همیشه با شهدا داشتی تو مهمانی
نداشتی سر ترس و مصافشان رفتی
میان مرکز دشمن گذشته از جانی
نریخت قطره ای از این مذاکره بر جام
که ریخت خون تو اکسیر ابر بارانی
به جام سرخ شهادت زدی تو بوسه عشق
چه مست در شب جمعه ترانه می خوانی
جهان اگر شده آباد، از شهیدان است
که جوی خون به درخت وطن دهد جانی
مباد تا به ابد خانه کسی ویران
که هر شهید شده ضامن خیابانی
برای نام شهیدان بمیرم ای وطنم
که زنده ایم همه از چنین جوانانی
سزای خامنه ای عزیز تبریک است
که دارد این همه او قاسم سلیمانی
چه باک از تن صد پاره تا که هست حسین
تو مرد جنگی و راهی میان میدانی
مسعود نوروزی راهی
#شعر #شهادت #حسین #قاسم_سلیمانی #سلیمانی #سردارسلیمانی #مسعود_نوروزی_راهی #میم_نون_راهی #م_ن_راهی #مسعودنوروزی #عکسنوشت
یک مصاحبه قدیمی از ایشان دیده بودم که در آن کلمات شعرگونه ای را خوانده بودند با این مضمون:
یاران همه رفتند، افسوس که جا مانده منم
حسرتا این گل خارا، همه جا رانده منم
پیر ره آمد و طریق رفتن آموخت
آنکه نا رفته و جا مانده منم)
خندید. گفت:چطور؟؟
فاتحانه گفتم چون نه وزن داره نه ردیف نه قافیه!
حالا نوبت او بود که پاتک بزند.دست گذاشت روی شانه ام و گفت:شعر اصلی ما در میدان جنگ است!وزن ما روی سینه دشمن! ردیف ما صف بچه های رزمنده! قافیه ما فریاد الله اکبراست!
بعد رو کرد و با بقیه گپ زد و من مبهوت از این حاضر جوابی او بودم که پاتک توی پاتک زد و ناگهان رو کرد به من و گفت:خدا کنه شهید بشم و تو برام شعر با وزن و قافیه بگی!
هیچی دیگه!
از اردیبهشت 95 تا دی ماه 98 راه دوری نبود! سردار!
این هم آن شعری که سفارش دادی!
7 صبح جمعه 13 دی از شهادتت خبردار شدم.معطل نکردم و همان آن شروع کردم به سرودن این شعر! تو هم معطل نکن!دعا کن ما هم با شهادت بیاییم پیشت!
قسم به سرخی انگشتر سلیمانی
به مرگ دیو! شهیدا تو زنده می مانی
چه پادگان تو ای عشق خاک بی مرزیست
صفوف پاکی و افغان، عراقی، ایرانی
به دشمنان تو چشاندی همیشه طعم ترس
همیشه با شهدا داشتی تو مهمانی
نداشتی سر ترس و مصافشان رفتی
میان مرکز دشمن گذشته از جانی
نریخت قطره ای از این مذاکره بر جام
که ریخت خون تو اکسیر ابر بارانی
به جام سرخ شهادت زدی تو بوسه عشق
چه مست در شب جمعه ترانه می خوانی
جهان اگر شده آباد، از شهیدان است
که جوی خون به درخت وطن دهد جانی
مباد تا به ابد خانه کسی ویران
که هر شهید شده ضامن خیابانی
برای نام شهیدان بمیرم ای وطنم
که زنده ایم همه از چنین جوانانی
سزای خامنه ای عزیز تبریک است
که دارد این همه او قاسم سلیمانی
چه باک از تن صد پاره تا که هست حسین
تو مرد جنگی و راهی میان میدانی
مسعود نوروزی راهی
#شعر #شهادت #حسین #قاسم_سلیمانی #سلیمانی #سردارسلیمانی #مسعود_نوروزی_راهی #میم_نون_راهی #م_ن_راهی #مسعودنوروزی #عکسنوشت
۱۲۱.۴k
۱۳ دی ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.