آری به روزگاران بُغضی نشسته در دل
آری به روزگاران بُغضی نشسته در دل
بیرون نمیتوان کرد حتی به روزگاران
بهار زندگیام را خزان مکن باشد؟
مرا به سوگ خودت امتحان مکن باشد؟
بمان و خانهیمان را به نور روشن کن
بمان و خون به دل کودکان مکن...باشد؟
غذا که خواست عزیزم؟
تو استراحت کن
تو کار با بدن ناتوان مکن…باشد؟
مگیر روی خودت را... علی دلش تنگ است
خراب بر سر من آسمان مکن… باشد؟
که گفته بود که تو رفتنی شدی خانم؟
نگاه بر دهن این و آن مکن... باشد؟
#فاطمیه
#ایام_فاطمیه
بیرون نمیتوان کرد حتی به روزگاران
بهار زندگیام را خزان مکن باشد؟
مرا به سوگ خودت امتحان مکن باشد؟
بمان و خانهیمان را به نور روشن کن
بمان و خون به دل کودکان مکن...باشد؟
غذا که خواست عزیزم؟
تو استراحت کن
تو کار با بدن ناتوان مکن…باشد؟
مگیر روی خودت را... علی دلش تنگ است
خراب بر سر من آسمان مکن… باشد؟
که گفته بود که تو رفتنی شدی خانم؟
نگاه بر دهن این و آن مکن... باشد؟
#فاطمیه
#ایام_فاطمیه
۳۱۵
۲۷ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.