اگه خوندی لایک کن
اگه خوندی لایک کن
#نرگس_نویس #الان_نویس #حرف_دل #مامان_بابا #کپی_آزاد #خوندنی
میخوام از عشق بنویسم
بنویسم از چروکا کنار چشمای بابا وقتی میخنده
بنویسم از پیشونیه مامان که کم کم داره خط می افته
از زانو دردای مامان از بس برام دوییده
از خستگیای بابا برای دراوردن دو لقمه نون حلال
چند روز پیش یک نفر حرفایی بهم زد که چند روزه فکرمو درگیر کرده
گفت نرگس بابای من حالش خوبه خوب بود بدنش سالم بود خیلی کم پیش می اومد که حتی سرما بخوره فکر و مشکل زیادی هم نداشت ولی یک دفعه سکته کرد و رفت
مواظب بابات باش
فکرش خیلی درگیره هرکس جای بابای تو بود الان دیوونه شده بود از این همه مشکل ، اونروز داشت برام تعریف میکرد مغزم سوت کشید اصن هنگ کردم وقتی شنیدم چه اتفاقایی داره می افته تازه اون یکمش بود که گفت. خیلی مراقبش باش یه لحظه خدایی نکرده به مغزش فشار میاد و....
گفت نرگس مواظب مامانت باش ،فکرش خیلی درگیره ،صورتشو ببین داره بهم میریزه
من هیچی نمیتونستم بگم فقط بغض کرده بودم
جلو اشکامو گرفته بودم که یه وقت نیان
گفت دختره خوب حواست باشه دیر نشه ،من خودم نتونستم این حرفارو بفهمم الان بعضی وقتا میرم میشینم سر قبر بابام باهاش حرف میزنم عذر خواهی میکنم از لجبازیام گریه میکنم میزنم تو سرم میگم خاک تو سرت دیگه دیره
اشکام آروم آروم چکید
الانم که دارم مینویسم اشکام دوباره راهشونو پیدا کردن
با خودم فکر کردم واقعا من براشون چکار کردم ؟؟؟جز اینکه بعضی وقتا تو کارای خونه کمک کردم و خیلی وقتا لجبازی کردم تا حرف یا خواسته ی اشتباه خودمو به کرسی بشونم ؟؟
یادمون باشه هر چقدر ما عاشق پدر و مادرمونیم اونا چند برابر عاشق ما هستن
با عشق برامون زحمت میکشن
مواظبشون باشیم ،بهشون محبت کنیم ،فرزندی که دوست دارن باشیم
خیلیا آرزو به دلشون مونده یه دفعه ی دیگه دست پدر و مادرشونو ببوسن
نا شکری نکنیم همین که سایشون بالای سرمون باشه یعنی خوشبختیم همینکه بتونیم لبخندشونو ببینیم یعنی ثروتمندیم
حواسمون باشه دیر نشه
#نرگس_نویس #الان_نویس #حرف_دل #مامان_بابا #کپی_آزاد #خوندنی
میخوام از عشق بنویسم
بنویسم از چروکا کنار چشمای بابا وقتی میخنده
بنویسم از پیشونیه مامان که کم کم داره خط می افته
از زانو دردای مامان از بس برام دوییده
از خستگیای بابا برای دراوردن دو لقمه نون حلال
چند روز پیش یک نفر حرفایی بهم زد که چند روزه فکرمو درگیر کرده
گفت نرگس بابای من حالش خوبه خوب بود بدنش سالم بود خیلی کم پیش می اومد که حتی سرما بخوره فکر و مشکل زیادی هم نداشت ولی یک دفعه سکته کرد و رفت
مواظب بابات باش
فکرش خیلی درگیره هرکس جای بابای تو بود الان دیوونه شده بود از این همه مشکل ، اونروز داشت برام تعریف میکرد مغزم سوت کشید اصن هنگ کردم وقتی شنیدم چه اتفاقایی داره می افته تازه اون یکمش بود که گفت. خیلی مراقبش باش یه لحظه خدایی نکرده به مغزش فشار میاد و....
گفت نرگس مواظب مامانت باش ،فکرش خیلی درگیره ،صورتشو ببین داره بهم میریزه
من هیچی نمیتونستم بگم فقط بغض کرده بودم
جلو اشکامو گرفته بودم که یه وقت نیان
گفت دختره خوب حواست باشه دیر نشه ،من خودم نتونستم این حرفارو بفهمم الان بعضی وقتا میرم میشینم سر قبر بابام باهاش حرف میزنم عذر خواهی میکنم از لجبازیام گریه میکنم میزنم تو سرم میگم خاک تو سرت دیگه دیره
اشکام آروم آروم چکید
الانم که دارم مینویسم اشکام دوباره راهشونو پیدا کردن
با خودم فکر کردم واقعا من براشون چکار کردم ؟؟؟جز اینکه بعضی وقتا تو کارای خونه کمک کردم و خیلی وقتا لجبازی کردم تا حرف یا خواسته ی اشتباه خودمو به کرسی بشونم ؟؟
یادمون باشه هر چقدر ما عاشق پدر و مادرمونیم اونا چند برابر عاشق ما هستن
با عشق برامون زحمت میکشن
مواظبشون باشیم ،بهشون محبت کنیم ،فرزندی که دوست دارن باشیم
خیلیا آرزو به دلشون مونده یه دفعه ی دیگه دست پدر و مادرشونو ببوسن
نا شکری نکنیم همین که سایشون بالای سرمون باشه یعنی خوشبختیم همینکه بتونیم لبخندشونو ببینیم یعنی ثروتمندیم
حواسمون باشه دیر نشه
۱۲.۱k
۲۵ تیر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.