غفلت کردهای مادر

غفلت کرده‌ای مادر ...

پشتِ یک قلبِ عاشق ...

فرزندت آرام آرام می‌‌میرد ...

و تو فراموش کردن را ...

به من نیاموختی ...

مادر به من بیاموز ...

چگونه دوست نداشته باشم ...

کسی‌ را که دوستم ندارد؟

مرا دریاب مادر ...

خالی‌ِ لحظه‌هایِ من ...

پر از اندوهی ژرف است ...

که مرا به نبودن ...

نزدیک و نزدیک تر می‌کند ...

مادر ...

از ضربانِ قلبِ من بگیر این غمِ کشنده را ...

من آرام آرام می‌میرم ...
دیدگاه ها (۱۰)

دَر دَفتر هَمیشه نوِ خاطراتِ مَن ...چیزی برای اینکه بخوانم ....

عاقلانه کنارگذاشتمت ...اما هر بار که ...مژه ای می افتد ...رو...

گفـت: فــدای سـرت ...ایـن نشــد یکـی دیگـری ...و نمـی ‌دانسـ...

مـــادرمـ میگویــــد … خـــودتــ را هـم بُـکُـشـــی … ردّ ای...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط