بگذار اینگونه بگویم

بگذار اینگونه بگویم:
ما بودیم و دشمن در کمین,ما بودیم و قصه های غمین,ما ز خاک خود نگذشتیم,با اینکه از خون و جان خود بگذشتیم, تا مرز جنون پیش رفتیم ولی یک وجب ز خاک وطن دور نشد از ما, یک درخت سبز وطن گم نشد از ما,ما همه عاشقانه ایستادیم, پای حرف پیر خمین رو با خون امضا کرده ایم,تا قیامت بر سر عهد و پیمانمان هستیم...
گذشته همه, جوانان یا کربلایی شدندو یا خاطره ایی ولی یاد پیر خمین و قصه شیطان بزرگ ادامه دارد او کلاغی که هیچ گاه به مقصدش نرسد...
مردان ما و ما چو مردان روزگار خمین ایستاده و علم کرده ایم جانها...
تا که سید علی نباشد تنها
بیسیم چی
دیدگاه ها (۳)

ﺭﻭﺯﯼ ﻋﺎﻟﻤﯽ ﺳﻨﯽ ﺑﻪ ﻋﻼﻣﻪ ﺍﻣﯿﻨﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﺯ ﻣﻨﺒﺮ پایین ﻣﯽ آﻣﺪ، ﮔ...

نشسته ام بنویسم که غصه ها دارمدوباره شوق سفر سوی کربلا دارمه...

شکرخدای عزوجل مکتبی شدم من از دعای خیرعلی،زینبی شدمامروز اگر...

هرکی هم خوند و عشق کرد برای فرج دعا کنه شنیدم سینه زن ها را ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط