همدمم باش در این تلخیِ دوران، گاهی
همدمم باش در این تلخیِ دوران، گاهی
سر بزن بر منِ دلتنگ و پریشان، گاهی
سر برس،با قدموچشمودلت معجزه کن
در شبِ تیرهام ای مـاهِ نمایان،،، گاهی
گرچه پاییزیام و برگِ دلم خشک شده
بر تنم میشکفد شـوق بـهاران، گاهی
غربت موجم و طوفان به تنم زخم زده
ساحلی امن شو بر موج خروشان، گاهی
اشکِ غم میچکد از دیدهی بارانیِ من
شانهای باش بر این کودک گریان،گاهی
من بیابانم و لب تشنه و بی آب ولی
میرساند به دلم عشقِ تو باران، گاهی
سر بزن بر منِ دلتنگ و پریشان، گاهی
سر برس،با قدموچشمودلت معجزه کن
در شبِ تیرهام ای مـاهِ نمایان،،، گاهی
گرچه پاییزیام و برگِ دلم خشک شده
بر تنم میشکفد شـوق بـهاران، گاهی
غربت موجم و طوفان به تنم زخم زده
ساحلی امن شو بر موج خروشان، گاهی
اشکِ غم میچکد از دیدهی بارانیِ من
شانهای باش بر این کودک گریان،گاهی
من بیابانم و لب تشنه و بی آب ولی
میرساند به دلم عشقِ تو باران، گاهی
۸۵۵
۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.