پیش تمام پزشکان شهر رفتم گفتن درمان ندارد عشقت

پیش تمام پزشکان شهر رفتم گفتن درمان ندارد عشقت!
فقط واگیر دارد؟
رد میشوی،
عاشق میکنی،
و میگذری؟
مگر میشود مبتلای تو شد و جان به در
برد ؟
مگر میشود از ان تیغ نگاهت زخم نخورد ؟
سرت را درد نیاورم بر سلول به سلول تنم نام تو حک شده
ریشه زده ای در وجودم
مثل سیاهی در شب
#عرفان_وفایی
#عاشقانه
دیدگاه ها (۱)

کی می‌دونه آدما باید چند بار دلتنگِ یه چیزی بشن تا فراموشش ک...

جایی خواندم ؛‏روا نیست که آمدنتان نسیم باشد و رفتنتان طوفان ...

تو را در روزگاری دوست دارمکه عشق را نمی شناسند... #نزار_قبان...

کاش شاعر شعری بودم که تمام تورابه بلندای ستودنهجی میکردباید ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط