تا قدم به کوچه گذاشتم

۰۰۰
تا قدم به کوچه گذاشتم
غرق افکار شدم
مسیرم مشخص نبود اما کوچه ها یک به یک طی شد
انگار یکی دستم را گرفته بود و مرا با خود می برد
تا به خود آمدم، کیلومترها راه رفته بودم
نمی دانم چرا و چگونه این مسیر را در پیش گرفتم!
اما به دور و بر خود که نگاه کردم، کسی نبود
پس این همه راه را من با چه کسی حرف میزدم!؟
شاید تو بودی؟ آره تو بودی
جز تو، همکلامی نداشته ام

#دلنوشته_زبردست
#گل
#ایران_زیبا
#عصر_پاییزی در کنارگذر "بزرگراه شهید مدرس" منطقه ۳ تهران (امروز ۱۴۰۳/۹/۲۳)
#دلتنگی #قدم #کوچه #غرق #افکار #مسیر #کیلومتر #راه #حرف #همکلامی #بزرگراه_شهید_مدرس #تهران #پاییز #آذر
#flowers
#flower
tehran_iran
دیدگاه ها (۰)

...باران که می‌باردتمام کوچه‌های شهرپر از فریاد من استکه می‌...

...هر تابلویی از پاییز می بینم،به هنرمندی خالقشبه احساس زیبا...

...دلبسته ی چشمان تو و دل نگرانمبه طرز نگاه تو که بند است جه...

...صبر را پیشه کرده اممانند گل "لاله عباسی"در سردترین روزهای...

...کوچ، نوحه ی خاموشِ آسمان استپاییز که میرسد، گویی فرمانِ ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط