وقتی
وقتی
جلوی راهم
سبز شدی که #پاییز
از تمامِ درخت های شهر
بـالا رفتـه بـود و بـاد
خاطراتمان را کفِ خیابان ریخته بود...!
خاطراتی که سالها
لا به لای شعرهایمان خاک می خورْد
وَ هـر روز خـط های بیشتـری
بر پیشانیِ دفترمان می انداخت!
حالا آمده ای و
رو به رویم ایستاده ای
وَ هوای بینِ ما آنقدر #سرد است
که می ترسم حتّی یک لحظه
حرف هایم را از دهانم دربیاورم
می ترسم
بغض ، ببندد راهِ گفتنم را
وَ اشـک ها هرگـز
به رشته ی گریه در نیایند !
...دیر آمدی ،
آنقدر که زندگی را
به چهار فصل باخته ام
وَ قلبم دیگر با هیچ گناهِ
عاشقانه ای گُر نمی گیرد...!
🔻مینا_آقازاده
جلوی راهم
سبز شدی که #پاییز
از تمامِ درخت های شهر
بـالا رفتـه بـود و بـاد
خاطراتمان را کفِ خیابان ریخته بود...!
خاطراتی که سالها
لا به لای شعرهایمان خاک می خورْد
وَ هـر روز خـط های بیشتـری
بر پیشانیِ دفترمان می انداخت!
حالا آمده ای و
رو به رویم ایستاده ای
وَ هوای بینِ ما آنقدر #سرد است
که می ترسم حتّی یک لحظه
حرف هایم را از دهانم دربیاورم
می ترسم
بغض ، ببندد راهِ گفتنم را
وَ اشـک ها هرگـز
به رشته ی گریه در نیایند !
...دیر آمدی ،
آنقدر که زندگی را
به چهار فصل باخته ام
وَ قلبم دیگر با هیچ گناهِ
عاشقانه ای گُر نمی گیرد...!
🔻مینا_آقازاده
۷.۸k
۰۲ مهر ۱۴۰۰