چنان پرنده ای که از قفس رها گشته

چنان پرنده ای که از قفـــس رها گشته

سراغ آشیانــه ای بعیـــــد می گردد...

#هانیه_مهدوی_کیا
دیدگاه ها (۱)

در دلم شهر کوچکی دارمکوچه پس کوچه های یکرنگیعاشقم می کند آخر...

تو اردشیر اولم بودیآتش زدی تیر و سلاحم راجغرافیای چشم های تو...

وقتی که می آیی ، خبر بده حتماً باید کنار تو ، چادر سرم باشد....

#هانیه_مهدوی_کیا #دختری_صد_ساله #هستم #شاعر #معاصر

رها🍂 منم آن زنی که تمام کشتی ها در او غرق گشته و تنهایش گذاش...

ای دریغا لاله‌ی ما گشته گلگون خفته در خون ...خورشیدی تابیدی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط