آیت الله آقا مجتبی تهرانی ره:
آیت الله آقا مجتبی تهرانی ره:
زهرا(سلاماللهعلیها)، به علی(علیهالسلام) وصیّت کرد که خودت متکفّل تجهیز من شو و کس دیگری را نگذار. تو خودت من را غسل بده، کفن کن، حنوط کن و خودت من را دفن کن. البته یک وصیّت هم به اسماء کرده بود که تو در این کارها، به علی(علیهالسلام) کمک کن. از طرفی هم وصیّت کرد که این کارها را شب انجام بده. قاعدتاً باید مثل امشبی باشد که علی(علیهالسلام) بدن مقدّس زهرا را پیش رویش گذاشته و میخواهد او را تجهیز کند. در روایت دارد اسماء که کمک میکرد آب میریخت و علی(علیهالسلام) شستوشو میداد. امّا بر طبق وصیّت حضرت زهرا، حضرت از زیر پیراهن غسل میداد. چرایش را شما میدانید. آخر میّت را که از زیر لباس غسل نمیدهند. باید لباسهایش را در بیاورند. چرا زهرا وصیّت کرد که لباسهایم را درنیاور؟ میخواست چشم علی(علیهالسلام) به بدن زهرا نیافتد با اینکه همسرش بود. در بین غسل، علی(علیهالسلام) دست از غسل برداشت و شروع کرد های های گریه کردن. چرا؟ چون دست علی(علیهالسلام) به موضعی خورد که آنجا بحث، بحث رنگش نبود. غسل تمام شد. زینب(سلاماللهعلیها) را صدا کرد، برو حنوط مادر رابیاور حنوط را آورد. حنوط کرد. زهرا(سلاماللهعلیها) را کفن کرد. یک جمله از علی(علیهالسلام) میخوانم « فَلَمَّا هَمَمْتُ أَنْ أَعْقِدَ الرِّدَاءَ » وقتی قصد کردم که بند کفن زهرا را ببندم، « نَادَیْتُ یَا أُمَّ کُلْثُومٍ یَا زَیْنَبُ یَا سُکَینَةُ یَا فِضَّةُ یَا حَسَنُ یَا حُسَیْنُ هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ أُمِّکُمْ فَهَذَا الْفِرَاقُ وَ اللِّقَاءُ فِی الْجَنَّة»[14] بچّههای زهرا را صدا کرد. میگوید: وقتی خواستم بند کفن را ببندم بچّهها را صدا کردم، بیایید این آخرین دیدار است با مادر، دیگر مادر را نمیبینید مگر در بهشت. این بچّهها آمدند. خودشان را روی بدن مادر انداختند. حسن و حسین(علیهمالسلام) خودشان را روی سینه مادر انداختند. علی(علیهالسلام)، قسم میخورد و میگوید: وقتی اینها خودشان را روی سینه مادر انداختند، شروع کردند گریه کردن، دیدم دستهای زهرا از کفن بیرون آمد. یک دست به گردن حسن انداخت و یک دست به گردن حسین. از آسمان ندا شد یا علی! بچّهها را بردار. تمام فرشتههای آسمانها به گریه در آمدن
زهرا(سلاماللهعلیها)، به علی(علیهالسلام) وصیّت کرد که خودت متکفّل تجهیز من شو و کس دیگری را نگذار. تو خودت من را غسل بده، کفن کن، حنوط کن و خودت من را دفن کن. البته یک وصیّت هم به اسماء کرده بود که تو در این کارها، به علی(علیهالسلام) کمک کن. از طرفی هم وصیّت کرد که این کارها را شب انجام بده. قاعدتاً باید مثل امشبی باشد که علی(علیهالسلام) بدن مقدّس زهرا را پیش رویش گذاشته و میخواهد او را تجهیز کند. در روایت دارد اسماء که کمک میکرد آب میریخت و علی(علیهالسلام) شستوشو میداد. امّا بر طبق وصیّت حضرت زهرا، حضرت از زیر پیراهن غسل میداد. چرایش را شما میدانید. آخر میّت را که از زیر لباس غسل نمیدهند. باید لباسهایش را در بیاورند. چرا زهرا وصیّت کرد که لباسهایم را درنیاور؟ میخواست چشم علی(علیهالسلام) به بدن زهرا نیافتد با اینکه همسرش بود. در بین غسل، علی(علیهالسلام) دست از غسل برداشت و شروع کرد های های گریه کردن. چرا؟ چون دست علی(علیهالسلام) به موضعی خورد که آنجا بحث، بحث رنگش نبود. غسل تمام شد. زینب(سلاماللهعلیها) را صدا کرد، برو حنوط مادر رابیاور حنوط را آورد. حنوط کرد. زهرا(سلاماللهعلیها) را کفن کرد. یک جمله از علی(علیهالسلام) میخوانم « فَلَمَّا هَمَمْتُ أَنْ أَعْقِدَ الرِّدَاءَ » وقتی قصد کردم که بند کفن زهرا را ببندم، « نَادَیْتُ یَا أُمَّ کُلْثُومٍ یَا زَیْنَبُ یَا سُکَینَةُ یَا فِضَّةُ یَا حَسَنُ یَا حُسَیْنُ هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ أُمِّکُمْ فَهَذَا الْفِرَاقُ وَ اللِّقَاءُ فِی الْجَنَّة»[14] بچّههای زهرا را صدا کرد. میگوید: وقتی خواستم بند کفن را ببندم بچّهها را صدا کردم، بیایید این آخرین دیدار است با مادر، دیگر مادر را نمیبینید مگر در بهشت. این بچّهها آمدند. خودشان را روی بدن مادر انداختند. حسن و حسین(علیهمالسلام) خودشان را روی سینه مادر انداختند. علی(علیهالسلام)، قسم میخورد و میگوید: وقتی اینها خودشان را روی سینه مادر انداختند، شروع کردند گریه کردن، دیدم دستهای زهرا از کفن بیرون آمد. یک دست به گردن حسن انداخت و یک دست به گردن حسین. از آسمان ندا شد یا علی! بچّهها را بردار. تمام فرشتههای آسمانها به گریه در آمدن
۷۶۵
۱۲ اسفند ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.