آنکه ناید به دلش رحم ز بیماری دل

آنکه ناید به دلش رحم ز بیماری دل
کِی به یاد آیدش از حال گرفتاری دل

بس‌که دل بر سر دل ریخته‌ای دل به رهش
که تو را نیست دگر راه زِ بسیاری دل

غیر عنابِ لب و نار رخ و سیب زَنَخ(١)
نکند هیچ علاج دل و بیماری دل

دل زِ بی‌داد تو خون گشت و به‌ کس عرضه نکرد
آن جفای تو و آن رحم و وفاداری دل

دیده را زان‌سبب ای دل که به‌ جان دارم دوست
بوَد آیا که شبِ هجر کند یاری دل؟

دل ندیدم مگر اندر سر زُلفین نگار
رو به‌ هرجا که نمودم ز طلبکاری دل

وحدتا! بس‌که کند مویه و زاری دلِ زار
مردمان را همه زارست دل از زاری دل

(١) زَنَخ : چانه

#وحدت_کرمانشاهی
#غزل
دیدگاه ها (۱)

حال خوبی‌ست، بیائید خرابش نکنیمعشق اگر در زده خیر است، جوابش...

#سیمین_بهبهانی#تک_بیتی#عکس_نوشته#استوری

فنجان احساس مرا پُر کرده از عشق خودشدیوانه کرده لطف او این ع...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط