آیینه پرسید که چرا دیر کرده است نکند دل دیگری او را اسیر

آیینه پرسید که چرا دیر کرده است؟ نکند دل دیگری او را اسیر کرده است؟

 خندیدم و گفتم او فقط اسیر من است تنها دقایقی چند تاخیر کرده است

 گفتم امروز هوا سرد است شاید موعد قرار تغییر کرده است!

 خندید به سادگیم آیینه و گفت: احساس پاک ، تو را زنجیر کرده است

 گفتم از عشق من چنین سخن مگوی گفت: خوابی سال ها دیر کرده است

 در آیینه به خود نگاه می کنم آه ! عشق تو عجیب مرا پیر کرده است

 راست گفت آیینه که منتظر نباش او برای همیشه دیر کرده است

@Rangencamann
دیدگاه ها (۱)

دهاتیساده بگم دهاتی ام اهل همین نزدیکیا همسایه روشنی و هم خو...

@Rangencamannما و حبابی پر از هیچ...دیوید لی، کاپیتان تیم وا...

خب آدمی ست دیگر, دلش تنگ می شود, حتی برای کسی که دو ساعت پیش...

آیینه پرسید که چرا دیر کرده استنکند دل دیگری او را اسیر کرده...

آیینه پرسید که چرا دیر کرده استنکند دل دیگری او را اسیر کرده...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط