و ترس در من از بین رفته بود چونکه

و ترس در من "از بین رفته بود" چون‌که
می‌دانستم که هرگز از کنار او
دور نمی‌شدم و هیچ‌گاه"ترکش‌نمی‌کردم"
نه امروز و نه هیچ‌روز دیگر در آینده که
به مجموع آن زندگی می‌گویند...
دیدگاه ها (۳)

حرف هایی که نمیشود گفتداغ میشوند،جگر میسوزانند،درد میشوند،و ...

سالهاست به دنبال نشانی از انسانیتمیگردم.اما به گمانم این کلم...

دوست داشتن توزیباترین گلی ا‌ست که خدا آفریده!گفته بودم؟خورشی...

کاش می شد حال خوب را لبخند زیبا را بعضی دوست داشتن ها را، خش...

جایی را ترک کردمکه در آن خوشحال نبودمو ترک آنجا نیز مرا خوشح...

من چه می دانستم که دل عاشق را می دَرنداز درون سینه ام قلب و ...

پیامبر خدا«ص»فرمودند :در روز قیامت بچه سقط شده کنار درب بهشت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط