و ترس در من "از بین رفته بود" چونکهمیدانستم که هرگز از کنار اودور نمیشدم و هیچگاه"ترکشنمیکردم"نه امروز و نه هیچروز دیگر در آینده کهبه مجموع آن زندگی میگویند...