تو حق نداری
تو حق نداری
عاشقِ کسی بمانی که سالهاست رفته
تو مالِ کسی نیستی که نیست
تو حق نداری اسمِ دردهای مزمنت را عشق بگذاری
میتوانی مدیونِ زخمهایت باشی اما
محتاجِ آنکه زخمیَت کرده نه!
دست بردار از این افسانههای بی سر و ته که به نامِ عشق
فرصتِ عشق را از تو میگیرد .
آنکه تو را زخمیِ خود میخواهد
آدمِ تو نیست
آدم نیست و تو سال هاست حوای بی آدمی …
حواست نیست .
عاشقِ کسی بمانی که سالهاست رفته
تو مالِ کسی نیستی که نیست
تو حق نداری اسمِ دردهای مزمنت را عشق بگذاری
میتوانی مدیونِ زخمهایت باشی اما
محتاجِ آنکه زخمیَت کرده نه!
دست بردار از این افسانههای بی سر و ته که به نامِ عشق
فرصتِ عشق را از تو میگیرد .
آنکه تو را زخمیِ خود میخواهد
آدمِ تو نیست
آدم نیست و تو سال هاست حوای بی آدمی …
حواست نیست .
۴۹۵
۱۶ شهریور ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.