تو حق نداری

تو حق نداری
عاشقِ کسی بمانی که سالهاست رفته
تو مالِ کسی نیستی که نیست
تو حق نداری اسمِ دردهای مزمنت را عشق بگذاری
می‌توانی مدیونِ زخم‌هایت باشی اما
محتاجِ آنکه زخمیَت کرده نه!
دست بردار از این افسانه‌های بی‌ سر و ته که به نامِ عشق
فرصتِ عشق را از تو می‌گیرد .
آنکه تو را زخمیِ خود می‌خواهد
آدمِ تو نیست
آدم نیست و تو سال هاست حوای بی آدمی …
حواست نیست .
دیدگاه ها (۱)

به دو تا چشمِ غــــزلواره یجادوت قسم به هلالِ ڪجِعاشق ڪشِ اب...

آنقدر جای خالی‌ات اینجاستکه کنارم دراز می‌کشد،برایم قصه می‌گ...

کاش دهخدا می دانستدلتنگی … اشک …. فاصله …. بی وفایی….تعریفش ...

هیچ اِتفاقی فَراموش نِمیشهبالاخَره یه روز تو یه خیابونیا وسَ...

واقعیت این است مردی که دلش را بین دو زن پخش میکند مردی نیست ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط