به بانوی شعرهایم حسادت می کنم

به بانویِ شعرهایم حسادت می کنم
در آغوشت می گیرد
می بوسد
و بی پروا دوستت دارم می گوید !
اما من حقِ هیچ‌کدام را ندارم
.
#مونا_محمدی
دیدگاه ها (۱)

مرا مهمان کنبه جرعه ای خیالِ آسودهدر کافه‌ی دنجِ آغوشت.#امیر...

جز یاد دوست هر چه کنی عمر ضایعستجز سر عشق هر چه بگویی بطالتس...

و سرانجام قصهبستر استانجا کهفعل خواب برای تودیدنی استبرای من...

و عشقداستان باد و دریاستگاهی به نسیمی دلربایی می کندگاه طوفا...

شاید تکراری باشدولی گاهی بعضی چیزهاارزش هزاران بار تکرار را ...

@kadejaaa

زیبا هستی بپوش چادر سیاه راکه به تهمت می کشی عاشق تو مارا🕊️ع...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط