خوش به حال کوچ درخت که فراموش میکند و میرود اختیار روز

خوش به حال کوچ درخت که فراموش میکند و میرود : اختیار روزها را طی میکنم و زمان میگذرد برای تو مینویسم و میدانم که میخوانی و میدانی چقدر جای زخم دوری تو در قلبم درد میکند و شاید بیایی در رویاهایم و زود برگردی و من میمانم و با همه حرفهای نگفته ام که در قلب دارم برای تو : کمی میخواهم دلتنگی کنم میخواهم اشک بریزم مگر ایرادی هم دارد که اشک بریزم؟؟؟ در میان هجوم خاطرات که نگاهم میکنی و من غرق در رویاهای تو هستم و تو میدانی در ذهن و قلبم چه میگذرد که چون تو خودت قلب من هستی که حال تو وجود من هستی که در فکر تو من آرام هستم
دیدگاه ها (۳)

در چهل سالگی هم که باشی طنین صدای کسی که تو را به "نام کوچکت...

اشکال از خود ماست تا با یک نفر اشنا میشویم میشود تمام زندگیم...

ﺣﺲ ﺷﺸﻢ ﺯﻧﺎﻧﻪﺣﺲ ﺑﻮﯾﺎﯾﯽ ﻧﯿﺴﺖ،ﺍﻣﺎ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪﻋﻄﺮ ﺣﻀﻮﺭ ﯾﮏ ﺯﻥ ﺭﺍﺩﺭ ﺧ...

عاشقی راه دارد، عشق فقط این نیست که صبح و شب ، خبر از بودنت ...

میخواهم در دنیای آرامش غیر درکی خودم غرق بشوم ،چشمانم را ببن...

تهیونگ تک پارتی غمگینا/ت : سلام من ا/تم و ۲۰ سالمه ، من و ته...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط