من از اینکه انقدر زود بزرگ شدم...
من از اینکه انقدر زود بزرگ شدم...
از اینکه تا این سن همچین چیزای وحشتناکیو تجربه کردم؛
از اینکه میتونم مثل ادمای شصت ساله حرف بزنم
از اینکه انقدر آدمای اشغال و حرومزاده دورم بودن که ریدن تو اعتمادم نسبت به همه آدما...
از اینکه از محبت کردن؛ از درونگرایی ؛ از حرف زدن از همچی دیگه میترسم
از این حجم از بی عدالتی تو دنیا و دقیق تر بگم زندگی ای که دارم...
و از اینکه این حرفارو میزنم متنفرم.!
از اینکه تا این سن همچین چیزای وحشتناکیو تجربه کردم؛
از اینکه میتونم مثل ادمای شصت ساله حرف بزنم
از اینکه انقدر آدمای اشغال و حرومزاده دورم بودن که ریدن تو اعتمادم نسبت به همه آدما...
از اینکه از محبت کردن؛ از درونگرایی ؛ از حرف زدن از همچی دیگه میترسم
از این حجم از بی عدالتی تو دنیا و دقیق تر بگم زندگی ای که دارم...
و از اینکه این حرفارو میزنم متنفرم.!
۲.۲k
۱۸ فروردین ۱۴۰۲