تووی زندگی هر کسی باید یک نفر باشد که بتوانی بی ترس و د

تووی زندگی هر کسی باید "یک" نفر باشد که بتوانی بی ترس و دلهره از چیزی چشم در چشمش شوی و بخوانی: " آشوبم آرامشم تویی "...باید یک نفر باشد که رومنس ترین فیلم های دنیا را روی شانه اش ببینی ، یک نفر باشد که شعرت را بخواند و چشمکی حواله ات کند و بگوید: " مخاطب که من نیستم که؟!" و تو خودت را لوس کنی و مچاله شوی در آغوشش و با شیطنت بگویی :"عمرن!"...همان که دیوانه خطابت کند و تو بدانی که منظورش از گفتن واژه ی دیوانه ،" عزیز دوست داشتنی و خواستنی لعنتی خودم" باشد! تووی زندگی هر کسی باید یک نفر باشد که " باشد" ..که قربان صدقه هایت را با لبخند و ممنون و ای جان و فدا، جواب نگوید...یک نفر که برایش تک باشی و برایت تک باشد...یک نفر که انار دانه شده را در دهانش بگذاری و حظ کنی از سرخ شدن لبهایش ...یک نفر که به وقت سختی دلت را و سرت را گرم کند همزمان.. یک نفر که بخاطرش شبها خوابت نبرد و روزها مدام ذهنت را مشغول کند و وسط روز و شب بی هوا و بی مقدمه سراغت را بگیرد و بگوید :"کار خاصی نداشتم؛ فقط خواستم بدونی دوستت دارم" ، یک نفر که به خاطرش حسودی ات گل کند و او درک کند تو را و بداند که "عاشق، نقطه ضعف دازد،"...یک نفر که وقت خستگی ها بگوید:"مگه من مرده م؟!"یک نفر که وقت خداحافظی هی کش بدهی مکالمه را و دلت و دلش نیاید که تمام شود حرفهای تمام نشدنی تان..
باید تووی زندگی هرکسی یک نفر باشد که " باشد "... اگر تبدیل به "بود" شده، خطرناک به نظر می رسد... چرا که "عشق، کهنگی برنمیتابد"...
دیدگاه ها (۴)

غروب آفتاب

بابا لنگ دراز عزیزمبعضی آدم ها را نمیشود داشتفقط میشود یک جو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط