Monster in the forest
Monster in the forest
فصل 2 پارت 21
جین: تو...
تهیونگ:*عربده* جییییمییین هیوووونگ!!!!!
جیمین:*گوشاشو میگیره* داد نزن..
تهیونگ:*میپره بغلش و اشک های خویش میریزد* جیمین هیونگ!!...دلم برات تنگ شده بود!!
جیمین: من تو رو یادم نمیاد..
تهیونگ:*شوکه* چییییییی؟؟
جیمین: گفتم که...نمیدونم کی هستی
ا.ت:*میخواد بهش حمله کنه که...*
جونگ کوک:*سفت تر میگرتش و جلوی چشمای قرمز شده اشو میگیره*
یونگی:*همینجور که از پشت سر گرفتتش ولش میکنه و از پشت سرشو میاره جلوش*(نمیدونم چطور از این واضح تر بگم امیدوارم خودتون بفهمین😂) حتی منم یادت نمیاد؟؟
جیمین: همتون به غیر از اون دختره که میخواد منو جر بده برام آشنایین ولی یادم نمیاد
جونگ کوک:*موفق در اهلی کردن ا.ت* هووه... *سرشو میاره جلوی جیمین و میخواد حرفی بزنه که متاسفانه برگاش و پشماش میریزه فقط خودش میمونه*.........
تهیونگ: اممم...جونگ کوکا خوبی؟؟
جونگ کوک: یا هفت جد بنگتن...جیمینا این تویی؟؟
جیمین: تو کیستی؟؟
جونگ کوک: یعنی تو منو نمیشناسی؟؟؟؟
جیمین: نچ..
جونگ کوک: هین...*تمام زندگینامه خودش و جیمین و اعضا رو براش میگه*
جیمین: واقعنی؟؟؟
جونگ کوک: آرهــ
تهیونگ: بنظر من سرش خورده به جایی حافظشو از دست داده..
جیمین: من نمیدونم شما کی هستین...ولی اگه قبلا هم باهاتون بودم شاید بتونم بهتون اعتماد کنم..
تهیونگ: شاید؟
جین: و اینجا یه سوالی پیش میاد...چطوری تو که یه هیولایی ولی یه انسانی؟؟
نامجون: اصن چطور اینجا زنده موندی؟؟
جیمین: خب بنده وقتی توی این جنگل جامونده گیر افتادم به دلایلی نامعلوم نصف روحم از دست نرفته چطور بگم...نصفه هیولا نصفه انسان..
جین: آهان...چگونه زنده ای؟
جیمین: خب از اونجایی که من نصفه هیولام قدرتای خودمو دارم دیگه منم میتونم مثل این که نمیدونم کی هست تند بدوئم یا میتونم بلند بپرم
یونگی: اینی که نمیدونی کی هست اسمش ا.ت هستش😐
جیمین: آهان
ا.ت:*کله ی خویش را میگیرد* آخ...
جیمین: عه زندس
تهیونگ: مگه فکر کردی مرده؟
ا.ت:*به خودش میاد* چیشده؟
نامجون: میخواستی جیمین رو به قتل برسونی😐
ا.ت:*تمام صورت جیمین رو آنالیز میکنه* برگانم... از جین اوپا هم ترسناک تری..
جین: هوووی بهم بر خورد😐
ا.ت: خو دروغ نگفتم
تهیونگ: هیونگمون هیچکدوممون رو یادش نیست
ا.ت: براش چیزی تعریف نکردین؟
نامجون: چرا جونگ کوک همه چی رو بهش گفت
ا.ت:*میاد نزدیکتر*
جیمین: هی فاصله اجتماعی رعایت کن
ا.ت: چرا؟
جیمین: مثل اینکه یادت رفته تا چند دقیقه پیش میخواستی منو جرواجر کنی
دلم میخواد برای اینکه شرطارو نرسوندین سرتو نو قطع کنم😐🔪 ولی ادمین امروز مهربون شده براتون گذاشتم و حالا همه باید بیاین کامنتا تشکر کنین😐🔪
فصل 2 پارت 21
جین: تو...
تهیونگ:*عربده* جییییمییین هیوووونگ!!!!!
جیمین:*گوشاشو میگیره* داد نزن..
تهیونگ:*میپره بغلش و اشک های خویش میریزد* جیمین هیونگ!!...دلم برات تنگ شده بود!!
جیمین: من تو رو یادم نمیاد..
تهیونگ:*شوکه* چییییییی؟؟
جیمین: گفتم که...نمیدونم کی هستی
ا.ت:*میخواد بهش حمله کنه که...*
جونگ کوک:*سفت تر میگرتش و جلوی چشمای قرمز شده اشو میگیره*
یونگی:*همینجور که از پشت سر گرفتتش ولش میکنه و از پشت سرشو میاره جلوش*(نمیدونم چطور از این واضح تر بگم امیدوارم خودتون بفهمین😂) حتی منم یادت نمیاد؟؟
جیمین: همتون به غیر از اون دختره که میخواد منو جر بده برام آشنایین ولی یادم نمیاد
جونگ کوک:*موفق در اهلی کردن ا.ت* هووه... *سرشو میاره جلوی جیمین و میخواد حرفی بزنه که متاسفانه برگاش و پشماش میریزه فقط خودش میمونه*.........
تهیونگ: اممم...جونگ کوکا خوبی؟؟
جونگ کوک: یا هفت جد بنگتن...جیمینا این تویی؟؟
جیمین: تو کیستی؟؟
جونگ کوک: یعنی تو منو نمیشناسی؟؟؟؟
جیمین: نچ..
جونگ کوک: هین...*تمام زندگینامه خودش و جیمین و اعضا رو براش میگه*
جیمین: واقعنی؟؟؟
جونگ کوک: آرهــ
تهیونگ: بنظر من سرش خورده به جایی حافظشو از دست داده..
جیمین: من نمیدونم شما کی هستین...ولی اگه قبلا هم باهاتون بودم شاید بتونم بهتون اعتماد کنم..
تهیونگ: شاید؟
جین: و اینجا یه سوالی پیش میاد...چطوری تو که یه هیولایی ولی یه انسانی؟؟
نامجون: اصن چطور اینجا زنده موندی؟؟
جیمین: خب بنده وقتی توی این جنگل جامونده گیر افتادم به دلایلی نامعلوم نصف روحم از دست نرفته چطور بگم...نصفه هیولا نصفه انسان..
جین: آهان...چگونه زنده ای؟
جیمین: خب از اونجایی که من نصفه هیولام قدرتای خودمو دارم دیگه منم میتونم مثل این که نمیدونم کی هست تند بدوئم یا میتونم بلند بپرم
یونگی: اینی که نمیدونی کی هست اسمش ا.ت هستش😐
جیمین: آهان
ا.ت:*کله ی خویش را میگیرد* آخ...
جیمین: عه زندس
تهیونگ: مگه فکر کردی مرده؟
ا.ت:*به خودش میاد* چیشده؟
نامجون: میخواستی جیمین رو به قتل برسونی😐
ا.ت:*تمام صورت جیمین رو آنالیز میکنه* برگانم... از جین اوپا هم ترسناک تری..
جین: هوووی بهم بر خورد😐
ا.ت: خو دروغ نگفتم
تهیونگ: هیونگمون هیچکدوممون رو یادش نیست
ا.ت: براش چیزی تعریف نکردین؟
نامجون: چرا جونگ کوک همه چی رو بهش گفت
ا.ت:*میاد نزدیکتر*
جیمین: هی فاصله اجتماعی رعایت کن
ا.ت: چرا؟
جیمین: مثل اینکه یادت رفته تا چند دقیقه پیش میخواستی منو جرواجر کنی
دلم میخواد برای اینکه شرطارو نرسوندین سرتو نو قطع کنم😐🔪 ولی ادمین امروز مهربون شده براتون گذاشتم و حالا همه باید بیاین کامنتا تشکر کنین😐🔪
۹.۰k
۰۷ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.