من از تو دلخورم که شکستن بلد شدی
من از تو دلخـورم که شکستن بلد شدی
دیـدی که ذرّه ذرّه شکستم و رد شدی
دیــدی دلم گرفت و همـــه با خبر شدند
امّا هــمان کسی که به من سر نزدشدی
چیــزی نداشت زندگی ات قبـلِ بودنم
من صفر ویک برای تو چیدم که صدشدی
سربســته تر بگـویم و بگـــذر ولی بدان
در هیــچ و پوچ زنـدگی من عدد شدی
نه منّتی کـه نیست تـو بـردی و باختم
این رسـم روزگار سیاه است، بد شدی
دیگــر ببین چه قــدَر بی کسم که باز
با اینهمـه تو دلخـوشی ام تا ابـد شدی
دیـدی که ذرّه ذرّه شکستم و رد شدی
دیــدی دلم گرفت و همـــه با خبر شدند
امّا هــمان کسی که به من سر نزدشدی
چیــزی نداشت زندگی ات قبـلِ بودنم
من صفر ویک برای تو چیدم که صدشدی
سربســته تر بگـویم و بگـــذر ولی بدان
در هیــچ و پوچ زنـدگی من عدد شدی
نه منّتی کـه نیست تـو بـردی و باختم
این رسـم روزگار سیاه است، بد شدی
دیگــر ببین چه قــدَر بی کسم که باز
با اینهمـه تو دلخـوشی ام تا ابـد شدی
- ۵۲۹
- ۰۶ شهریور ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط