من از تو دلخورم که شکستن بلد شدی

من از تو دلخـورم که شکستن بلد شدی
دیـدی که ذرّه ذرّه شکستم و رد شدی

دیــدی دلم گرفت و همـــه با خبر شدند
امّا هــمان کسی که به من سر نزدشدی

چیــزی نداشت زندگی ات قبـلِ بودنم
من صفر ویک برای تو چیدم که صدشدی

سربســته تر بگـویم و بگـــذر ولی بدان
در هیــچ و پوچ زنـدگی من عدد شدی

نه منّتی کـه نیست تـو بـردی و باختم
این رسـم روزگار سیاه است، بد شدی

دیگــر ببین چه قــدَر بی کسم که باز
با اینهمـه تو دلخـوشی ام تا ابـد شدی
دیدگاه ها (۲۶)

کاش بشود....کاش بشود دراین روزهای نفس گیر دوریت...لحظات زهر ...

تو با قلب ویرانه من چه کردی؟ ببین عشق دیوانه من چه کردی؟در ...

همیشه بی تو میان هنوزها لنگم!هنوز مثل همیشه... همیشه دلتنگم!...

من سخت نمی گیرم سخت است جهان بی تـو

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط