سناریو درخواستی
سناریو درخواستی
وقتی دارن میبوسنت و خواهر کوچیک ا/ت یهویی درو باز میکنه
نامجون:(هول میشه و دستش میخوره به گلدون روی میز و گلدون میشکنه)
نامجون: اووپس
جین: پدصگ بلد نیستی در بزنی
ا/ت: چیکار بابام داری
شوگا: چیه نگا میکنی
خواهر ا/ت: تو الان خواهرمو بوسیدی
شوگا: آره به تو چه اصن
برو بیرون
جیهوپ:(از ترس میپره هوا)
جیمین: این شکلاتو بگیر و به مامان با بابات چیزی نگو
تهیونگ:
ا/ت: چی میخوای
خواهر ا/ت: مامان منو فرستاد چکتون کنم چیکار میکنید الان میرم میگم داشتین همو میبوسیدین
تهیونگ: هییی این بسته های پاستیل رو بگیر و به مامانت بگو عمو تهیونگ داشت برا خواهرم کتاب داستان میخوند فهمیدی
خواهر ا/ت: باشه (رفت)
ا/ت: یااا اون پاستیلای من بوداا
جونگ کوک:(به پشمشم نیست)
وقتی دارن میبوسنت و خواهر کوچیک ا/ت یهویی درو باز میکنه
نامجون:(هول میشه و دستش میخوره به گلدون روی میز و گلدون میشکنه)
نامجون: اووپس
جین: پدصگ بلد نیستی در بزنی
ا/ت: چیکار بابام داری
شوگا: چیه نگا میکنی
خواهر ا/ت: تو الان خواهرمو بوسیدی
شوگا: آره به تو چه اصن
برو بیرون
جیهوپ:(از ترس میپره هوا)
جیمین: این شکلاتو بگیر و به مامان با بابات چیزی نگو
تهیونگ:
ا/ت: چی میخوای
خواهر ا/ت: مامان منو فرستاد چکتون کنم چیکار میکنید الان میرم میگم داشتین همو میبوسیدین
تهیونگ: هییی این بسته های پاستیل رو بگیر و به مامانت بگو عمو تهیونگ داشت برا خواهرم کتاب داستان میخوند فهمیدی
خواهر ا/ت: باشه (رفت)
ا/ت: یااا اون پاستیلای من بوداا
جونگ کوک:(به پشمشم نیست)
۲۵.۸k
۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.