حسودم،
حسودم،
به انگشت هایت
وقتی موهایت را مرتب می کنند
حسودم،
به چشم هایت
وقتی تو را در آینه می بینند
و حسودم،
به زنی که رد شدن از لنزهای رنگی اش
رنگ پیراهنت را عوض می کند
چه کار کنم؟
من زنِ روشنفکری نیستم
انسانی غارنشینم،
که قلبم هنوز در سرم می تپد؛
- که بادی که پنجرههای خانه ام را به هم میکوبد،
روزی اگر موهای دیگری را پریشان کرده باشد چه؟
و بارانی که باریده و نباریده تورا یادم می آورد،
روزی اگر دیگری را یادت بیاورد چه؟ -
حسودم
و هی می ترسم از تو
از خودم
از او
می ترسم و هی شماره ات را می گیرم
و صدای زنی ناشناس
که شاید عطر تو از گل های پیراهنش می چکد
که شاید بوی تو از انگشتانش می چکد
که شاید حروف نام تو از لبانش می چکد
هر لحظه از دسترسم دورترت می کند
تو دور میشوی
من
فرو
میروم در غار تنهاییام
کنار وهمِ خفاشی که این روزها
دنیایم را وارونه کرده¬ست.
از مجموعه ی کلاغمرگی
به انگشت هایت
وقتی موهایت را مرتب می کنند
حسودم،
به چشم هایت
وقتی تو را در آینه می بینند
و حسودم،
به زنی که رد شدن از لنزهای رنگی اش
رنگ پیراهنت را عوض می کند
چه کار کنم؟
من زنِ روشنفکری نیستم
انسانی غارنشینم،
که قلبم هنوز در سرم می تپد؛
- که بادی که پنجرههای خانه ام را به هم میکوبد،
روزی اگر موهای دیگری را پریشان کرده باشد چه؟
و بارانی که باریده و نباریده تورا یادم می آورد،
روزی اگر دیگری را یادت بیاورد چه؟ -
حسودم
و هی می ترسم از تو
از خودم
از او
می ترسم و هی شماره ات را می گیرم
و صدای زنی ناشناس
که شاید عطر تو از گل های پیراهنش می چکد
که شاید بوی تو از انگشتانش می چکد
که شاید حروف نام تو از لبانش می چکد
هر لحظه از دسترسم دورترت می کند
تو دور میشوی
من
فرو
میروم در غار تنهاییام
کنار وهمِ خفاشی که این روزها
دنیایم را وارونه کرده¬ست.
از مجموعه ی کلاغمرگی
۲.۲k
۱۹ تیر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.