آریپائیز نزدیک است

آری،پائیز نزدیک است.
اما پاییز که همیشه صدای خش و خش برگ ها در گذرگاهها نیست،
پاییز که همیشه با بوی مهر نمی آید،
پاییز گاهی در زیر سیگاری روی میز، زیر انبوهی از خاکستر است،
گاهی حوالی عطری تلخ پشت یقه ی لباسی تا شده،
گاهی هم نم بارانیست که گوشه چشمانت می درخشد.
پاییز که همیشه لای برگ های زرد و نارنجی نیست،
گاهی در دل کاجیست میان یک کاجزار همیشه سبز،
گاهی قهوه ایست که سر می رود، غذاییست که ته می گیرد و لبخندیست که بی بهانه بر لبانت می نشیند.
ساده بگویمت،
دلتنگ که باشی پاییز نزدیک است...

عطر چشمان او .......
دیدگاه ها (۵۴)

یک روز می آید.....که میایم...دستانت را میگیرم و تمام جهان آم...

عشق تو را من اختراع کردم تا در زیر باران بدون چتر نباشمپیام ...

آشوب نیامدنتدر چشمانم ،اشک شددر نگاهم، غمدر صدایم، بغضدر دنی...

مثل انتشار یک شایعه در روزنامه ای کثیر الانتشار مثل آبروی ری...

وقتی پوست نارنگی زیر انگشتانتمیترکد عطری در هوا پخش میشودکه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط