این داستان ساخته ذهن نویسنده اس پس اگر ناراحت میشوید نخوا

این داستان ساخته ذهن نویسنده اس پس اگر ناراحت میشوید نخوانید!





معرفی وانشات (اسیری)



اسمم بورام هستش ۱۶ سالمه یه دختر درونگرا و خیلی ساکت توی هیچ جمعی شرکت نمیکنم هیچ دوستی ندارم البته دارم فقط یکی هیچکس خندم رو ندیده فقط دوستم و پدر مادرم تک فرزندم عاشق فیلم های جنایی،اکشن و ترسناکم خیلی دوس دارم یه مافیا بشم البته کارم بد نیس یه تک تیرانداز ماهرم خب






جیمین
گایز اسمم جیمینه و ۲۶ سالمه و یه مافیا
پدرم مافیا بود ولی تویه یه ماموریت کشته شد دنبال مادرم بودم ولی اونم جلوی چشمام کشتن فقط ۱۲ سالم بود
ولی منم کم نیاوردم و ۱۸ سالگی جانشین پدرم شدم و باند رو قوی تر کردم
یه همسر به اسم جولیا دارم که به اجبار الان باهاشم الان اون یه بچه ۴ ماهه تو شکمش داره ماله منه اصلا دوسش ندارم تویه این ۳ سال که باهاش زندگی کردم نمیتونستم بهش دل ببندم بیشتر اینکه مونده برای اینه چون باباش پول نداره و الان فقط به خاطر پولم باهامه


ببخشید اگه معرفیش بده