بیا ببرمت یه جااااااای دووووووور ، نه نه ، یه جای نزدیک ،
بیا ببرمت یه جااااااای دووووووور ، نه نه ، یه جای نزدیک ، آخه میدونی ، چش رو هم بذاری گذشته و تو رسیدی به آخرش ، تازه ، تو رویاها ، همه چی نزدیکه ، این قانونشونه ، قانونِ رویا پردازی ...
-
💭 تصور کن بعد از کلی امروز فردا کردنِ سنجش و رفرش کردنای پشت سر هم ، آخرش صفحه واست لود شده ، رتبه ای که میخواستی ، قبولی رشته ای که میخواستی ، حالا جلوی چشاته
نمیدونم ، اون لحظه جیغ میزنی ، گریه میکنی ، مامان و باباتو بغل میکنی ، مثل کانگورو بالا پایین میپری ، یا چه اتفاق دیگه ای ، ولی میدونم همش از شادیه
💭 تصور کن یه تابستون خوشو که هر جا که میری و به هر کسی که میرسی حتی یه بچه ی دو ساله ، رشته و دانشگاه قبولیت و آرزوهاتو تند تند واسش شرح میدی
نمیدونم چجوری توضیح میدی ولی میدونم خوشحالی که دیگه منتظر نیستی کسی ازت بپرسه کنکورت چطور بود و تو با خجالت سرتو بندازی پایین
💭 تصور کن باید واسه دانشگاهت آماده بشی و دیگه درگیر تفاوت نشر الگو و گاج نیستی ، ایندفه میپرسی : ببینم ، این مانتو رو بخرم مناسب دانشگاهه یا نه ؟ حراست چطور ؟ گیر نمیده ؟ چه کیفی بخرم ؟ اصن کیف یا کوله ؟
نمیدونم سلیقه ت چطوریه اما میدونم خوشحالی از اینکه دیگه دنبال یه برنامه ی جدید و رفع اشتباهات و خرید منبع و کتابای تکراری نیستی
💭 تصور کن داری عازم خوابگاه میشی ، باید یه ساک کوچولو بخری ، یه عالم وسیله رو توش جا بدی ، واسه یه فصل جدید آماده بشی
نمیدونم چیا میبری و چیا نمیبری ، اما میدونم لذتش خیلی بیشتر از " از مسافرت زدنات برای درس خوندن "ئه ، این اون مسافرتیه که تو رو به سمت رویات پرتاب میکنه
💭 تصور کن تو مغازه ای ، نه واسه نوت برگ و هایلایتر و خودکار رنگی ، گیر افتادی بین اینکه سرآستین روپوش سفیدت آبی باشه ، یا ساده
نمیدونم انتخابت کدومشه ، اما میدونم خوشحالی که تو خونه کتابای تستت منتظرت نیستن و باید بری بیمارستان
-
تصور کردی ؟ قشنگ بود ؟ به زحمتش می ارزه ، نه ؟ 🌿 #کنکور
-
💭 تصور کن بعد از کلی امروز فردا کردنِ سنجش و رفرش کردنای پشت سر هم ، آخرش صفحه واست لود شده ، رتبه ای که میخواستی ، قبولی رشته ای که میخواستی ، حالا جلوی چشاته
نمیدونم ، اون لحظه جیغ میزنی ، گریه میکنی ، مامان و باباتو بغل میکنی ، مثل کانگورو بالا پایین میپری ، یا چه اتفاق دیگه ای ، ولی میدونم همش از شادیه
💭 تصور کن یه تابستون خوشو که هر جا که میری و به هر کسی که میرسی حتی یه بچه ی دو ساله ، رشته و دانشگاه قبولیت و آرزوهاتو تند تند واسش شرح میدی
نمیدونم چجوری توضیح میدی ولی میدونم خوشحالی که دیگه منتظر نیستی کسی ازت بپرسه کنکورت چطور بود و تو با خجالت سرتو بندازی پایین
💭 تصور کن باید واسه دانشگاهت آماده بشی و دیگه درگیر تفاوت نشر الگو و گاج نیستی ، ایندفه میپرسی : ببینم ، این مانتو رو بخرم مناسب دانشگاهه یا نه ؟ حراست چطور ؟ گیر نمیده ؟ چه کیفی بخرم ؟ اصن کیف یا کوله ؟
نمیدونم سلیقه ت چطوریه اما میدونم خوشحالی از اینکه دیگه دنبال یه برنامه ی جدید و رفع اشتباهات و خرید منبع و کتابای تکراری نیستی
💭 تصور کن داری عازم خوابگاه میشی ، باید یه ساک کوچولو بخری ، یه عالم وسیله رو توش جا بدی ، واسه یه فصل جدید آماده بشی
نمیدونم چیا میبری و چیا نمیبری ، اما میدونم لذتش خیلی بیشتر از " از مسافرت زدنات برای درس خوندن "ئه ، این اون مسافرتیه که تو رو به سمت رویات پرتاب میکنه
💭 تصور کن تو مغازه ای ، نه واسه نوت برگ و هایلایتر و خودکار رنگی ، گیر افتادی بین اینکه سرآستین روپوش سفیدت آبی باشه ، یا ساده
نمیدونم انتخابت کدومشه ، اما میدونم خوشحالی که تو خونه کتابای تستت منتظرت نیستن و باید بری بیمارستان
-
تصور کردی ؟ قشنگ بود ؟ به زحمتش می ارزه ، نه ؟ 🌿 #کنکور
۹.۶k
۲۷ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.