صفیه مدرس همسر شهید مهدی باکری در برشی از زندگی مشترکشان

صفیه مدرس همسر شهید مهدی باکری در برشی از زندگی مشترک‌شان به حساسیت آقا مهدی نسبت به بیت‌المال اشاره می‌کند و می‌گوید: یک روز مهدی آمد و گفت شب میهمان داریم، جلسه با بچه‌های لشکر در خانه ماست. جگر خریده بود و گفت دُرست کن. گفتم نان نداریم و من هم نمی‌توانم بروم در صف نانوایی بایستم، شب زود بیا و نان بخر. طبق معمول آنقدر دیر آمد که همه‌جا بسته بود.
زنگ زد لشکر بچه‌ها نان آوردند. تا برای شام من خواستم مقداری از آن را بخورم، کشید عقب و گفت تو حق نداری از این نان‌ها بخوری، مردم این‌ها را برای رزمنده‌ها فرستادند، به شوخی گفتم ای‌بابا من هم زن رزمنده هستم، خندید و گفت نه نباید بخوری. آخر سر من تکه نان‌هایی که ته سفره باقی مانده بود خوردم.
دیدگاه ها (۱)

ترانه علیدوستی؛ #منافق یا #کوموله؟مسئله این است!👇استوری تران...

🔺 #تاریخدان اهل #ترکیه: آن روز که #ایرانیان #شعر میگفتند ، د...

فرمانده لشگر بود شبها که سربازها میخوابیدند یواشکی پوتیناشون...

تقدیم به یادگاران نخل‌های سوخته! لحظه‌های ایثار؛ انفجار بمب ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط